سریال "فرندز" یکی از سریالهای به یاد ماندنی در تاریخ سینماست که از سال 1994 در ده فصل منتشر شد؛ فرندز همچنان یکی از سریالهای پرطرفدار نسلهای مختلف است. این سریال کمدی با شخصیتهای جذاب، داستانهای هیجانانگیز و البته اصطلاحات خندهدار و خفن، جایگاه محبوبترین سریال برای یادگیری زبان انگلیسی اصطلاحات رو برای خودش ثبت کرده. اصطلاحات استفاده شده در " سریال فرندز" نه تنها توسط شخصیتهای سریال بلکه به صورت عامیانه و روزمره هم استفاده میشه. تو این مقاله قراره بهتون یاد بدیم چجوری با اصطلاحات سریال فرندز زبان انگلیسی رو یاد بگیرین؛ علاوه بر این یک لیست رایگان از اصطلاحات سریال فرندز رو براتون در انتهای مقاله قرار دادیم.
چرا یادگیری زبان با اصطلاحات سریال فرندز؟
سریال فرندز برای بسیاری از مردم بیشتر از یک سیتکام آمریکاییه. اکثر مردم به این سریال به چشم یک کلاس درسی که فرهنگ و زندگی آمریکایی رو نشون میده، نگاه میکنن. سریال فرندز از سال 1994 تا 2004 با بیش از 30 میلیون بیننده وفادار به رکورد جهانی خودش رسید. طبق آماری که دانشگاه کپلن، دانشگاه بینالمللی و ارائهدهنده دورههای نوین آموزش زبان انگلیسی، منتشر کرد 82 درصد از مردم از سریالهای تلویزیونی برای یادگیری زبان انگلیسی استفاده میکنن.
نکته حائز اهمیت اینجاست که از میان شرکت کنندگان در نظرسنجی، 26 درصد گفتن که فرندز مهمترین منبع آنها برای یادگیری زبان بوده است.
علاوه بر این، اصطلاحات سریال "فرندز" بیشتر در زبان عامیانه و روزمره استفاده میشن. با یادگیری این اصطلاحات، میتونین درک بهتری از چگونگی استفاده از مکالمات غیررسمی و عادی با نیتیو زبانان داشته باشین.
منظور از اصطلاحات سریال فرندز چیه؟
عبارات و اصطلاحات به طور کلی مجموعهای از کلمات هستن که معنای لغوی آنها با معنای واقعی آنها متفاوت است. اصطلاحات معمولاً به دلیل استفادههای خاص و ضروری در یک زبان یا فرهنگ خاص شکل میگیرن. آنها ممکنه به صورت متعارف و رایج در مکالمات روزمره، ادبیات، رسانهها و موارد دیگر به کار برده بشن.
برای مثال در زبان انگلیسی اصطلاح "I have a lot on my plate" رو داریم. اگه بخوایم این اصطلاح رو به فارسی ترجمه کنیم میشه "من چیزهای زیادی در بشقابم دارم." اما در حقیقت مفهوم این اصطلاح به این معناست که "من کارهای زیادی برای انجام دادن دارم".
اصطلاحات سریال "فرندز" به معنای آشنایی، فهم و استفاده از عبارات و اصطلاحاتی است که در این سریال به کار رفتن. این اصطلاحات ممکنه شامل عبارات و اصطلاحات مشهور، طنزها، کلمات کلیدی و عباراتی باشن که در سریال به طور مکرر تکرار شدن.
برای مثال عبارت "How you doin'" که توسط شخصیت جوی در سریال "فرندز" استفاده میشه، به معنای "چطوری؟" است؛ یادگیری این اصطلاحات به شما کمک میکنه در مکالمات غیررسمی از آنها استفاده کنین یا درک بهتری از شخصیت جوی و سبک صحبت کردن او داشته باشین.
به طور کلی در یادگیری زبان انگلیسی، آشنایی با اصطلاحات میتونه خیلی به شما کمک کنه. چرا که زبان انگلیسی تعداد زیادی اصطلاحات داره که در مکالمات روزمره، متون نوشتاری، فیلمها و سریالها به کار برده میشن. یادگیری این اصطلاحات به شما کمک میکنه زبان انگلیسی رو به صورت طبیعیتر و مسلطتر یاد بگیرین.
مدیا زبان چیکار میکنه؟
مدیا زبان یکی از طرفداران پروپاقرص سریال فرنده. این تیم گروهی از متخصصان آموزش زبانه که به طور تخصصی روی سریال فرندز تمرکز کرده و با تولید جدیدترین و کاملترین جزوههای آموزش زبان از طریق مکالمات بازیگران سریال فرندز و تدوین مجدد این سریال با هدف آموزش حین تماشا، یادگیری زبان را برای شما لذت بخشتر میکنه.
محصولات مدیا زبان در دو حالت میتونه به شما کمک کنه:
- جزوههای آماده سریال فرندز: شما میتونین جزوات آماده مدیا زبان رو که تمام اصطلاحات و عباراتهای کاربردی سریال رو جمع بندی کرده رو خریداری کنین. همزمان با تماشای فرندز بدون زیرنویس، این اصطلاحات رو نگاه کنین و یاد بگیرین.
اگه نمیدونین چجوری با تماشای فیلم و سریال فیلم نگاه کنین، پیشنهاد میکنم مقاله آموزش زبان انگلیسی با فیلم و سریال رو مطالعه کنین. تو این مقاله یک نمونه برنامهریزی رایگان برای یادگیری زبان انگلیسی با سریال فرندز هم آورده شده.
2. تدوین آموزشی سریال فرندز: مدیا زبان مجموعهای از ویدئوهای سریال فرندز با زیرنویس چسبیده و آموزش در حین تماشا هم ایجاد کرده. یعنی شما میتونین هم فیلم تماشا کنین و هم با اصطلاحات سریال فرندز آشنا بشین.
در ادامه یک نمونه از این ویدئوهارو براتون گذاشتیم:
لیست رایگان اصطلاحات سریال فرندز
فصل 1 سریال فرندز
برای دانلود نسخه کامل اصطلاحات سریال فرندز فصل 1 کلیک کنین. در این جزوه با 175 اصطلاح کاربردی دیگه آشنا میشین.
اصطلاح شماره 1: All of the sudden
معنی اصطلاح: یک دفعه
مثال:
Monica was cooking dinner in the kitchen, focused on her recipe, when all of a sudden, the smoke alarm went off
اصطلاح شماره 2: Welling up
معنی اصطلاح: احساساتی شدن
مثال:
As the movie reaches its emotional climax, tears welling up in my eyes
اصطلاح شماره 3: Freak out
معنی اصطلاح: ترسیدن
مثال:
People just freaked out when they heard the news
اصطلاح شماره 4: Pipe dream
معنی اصطلاح: امید واهی
مثال:
Her plans are not realistic . They'll never be more than a pipe dream
اصطلاح شماره 5: Kook
معنی اصطلاح: احمق
مثال:
Some kook at the post office makes you sing for your package
اصطلاح شماره 6: The gloves come off
معنی اصطلاح: آماده جنگ شدن
مثال:
We've played it by their rules so far, but now the gloves come off
اصطلاح شماره 7: Tit for tat
معنی اصطلاح: این به اون در
مثال:
I noticed she didn't send me a card. I think it was tit for tat because I forgot her birthday last year
اصطلاح شماره 8: Bail on someone
معنی اصطلاح: سرکار گذاشتن
مثال:
I can't believe he bailed on me at the last minute and didn't come to the party
اصطلاح شماره 9: By all means
معنی اصطلاح: با کمال میل، حتما
مثال:
May I borrow this book? "By all means"
اصطلاح شماره 10: Let something go
معنی اصطلاح: بیخیال شدن
مثال:
Even though these stocks are now worthless, I can't let them go
فصل 2 سریال فرندز
برای دانلود نسخه کامل اصطلاحات سریال فرندز فصل 2 کلیک کنین. در این جزوه با 86 اصطلاح کاربردی دیگه آشنا میشین.
اصطلاح شماره 1: leave someone high and dry
معنی اصطلاح: دست کسی را در پوست گردو گذاشتن
مثال:
They pulled out of the deal at the last minute leaving us high and dry
اصطلاح شماره 2: slowpoke
معنی اصطلاح: فس فسو، آدم کند دست
مثال:
!Hurry up, slowpoke
اصطلاح شماره 3: Ditto
معنی اصطلاح: ایضا، همچنین
مثال:
I had a great time at the party last night. Ditto
اصطلاح شماره 4: Catch someone off guard
معنی اصطلاح: سوپرایز کردن
مثال:
I was catch off guard when the teacher asks me about my homework
اصطلاح شماره 5: Be up and about
معنی اصطلاح: بازگشتن به حالت عادی
مثال:
After a few days of rest following the surgery, Sarah was up and about, taking care of her daily tasks and resuming her regular activities
اصطلاح شماره 6: Keep at bay
معنی اصطلاح: مقابله کردن، معطل نگه داشتن
مثال:
By taking regular medication, John was able to keep his allergies at bay
اصطلاح شماره 7: Sow wild oats
معنی اصطلاح: غیرقابل کنترل رفتار کردن
مثال:
He'd spent his twenties sowing his wild oats but felt that it was time to settle down
اصطلاح شماره 8: have the guts
معنی اصطلاح: جرات داشتن
مثال:
Jack wants to marry Jilt, but he doesn't have the guts to pop the question
اصطلاح شماره 9: seize the day
معنی اصطلاح: غنیمت شمردن
مثال:
Today he needs the courage to seize the day
اصطلاح شماره 10: Bring someone down
معنی اصطلاح: کسی را ناراحت کردن
مثال:
she was in such a good mood I couldn't bear to bring her down
فصل 3 سریال فرندز
برای خرید نسخه کامل اصطلاحات سریال فرندز فصل 3 کلیک کنین. در این جزوه با 88 اصطلاح کاربردی دیگه آشنا میشین.
اصطلاح شماره 1: Cold turkey
معنی اصطلاح: یکباره و ناگهانی
مثال:
Six years ago she went cold turkey on a three-pack-a-day smoking habit
اصطلاح شماره 2: go out on a limb
معنی اصطلاح: دل به دریا زدن
مثال:
Despite the lack of supporting evidence, she went out on a limb and presented her innovative theory to the scientific community
اصطلاح شماره 3: Nice touch
معنی اصطلاح: باحال، خوب
مثال:
She added a nice touch to the gift by including a heartfelt handwritten note
اصطلاح شماره 4: Whack job
معنی اصطلاح: خُل و چِل
مثال:
He's a total whack job
اصطلاح شماره 5: My word
معنی اصطلاح: به شرافتم قسم
مثال:
?My word! Isn't that Jenkins on the roof
اصطلاح شماره 6: jump the gun
معنی اصطلاح: عجله کردن
مثال:
Some booksellers have jumped the gun and decided to sell it early
اصطلاح شماره7: Long shot
معنی اصطلاح: نوعی شرط که احتمال بردن آن کم است
مثال:
It's a long shot, but well worth trying
اصطلاح شماره 8: be out of someone's league
معنی اصطلاح: بیش از ظرفیت و حد کسی بودن
مثال:
He was so good-looking and so popular that I felt he was out of my league
اصطلاح شماره 9: ASAP
معنی اصطلاح: در اولین فرصت
مثال:
Please finish the first draft of the letter and give it to me ASAP
اصطلاح شماره 10: a piece of cake
معنی اصطلاح: خیلی آسان
مثال:
The exam was a piece of cake
سایر فصلهای سریال فرندز
برای خرید پک کامل اصطلاحات سریال فرندز همه فصلها کلیک کنین. در پک کامل جزوهها با 1000 اصطلاح کاربردی دیگه آشنا میشین.
اصطلاح شماره 1: Give someone a break
معنی اصطلاح: دست از سر کسی برداشتن
مثال:
.Give her a break; she's been working hard all day
اصطلاح شماره 2: On the table
معنی اصطلاح: درنظرگرفتن/ مدنظر قرار دادن
مثال:
.All the options are on the table for discussion
اصطلاح شماره 3: Mother-to-be
معنی اصطلاح: کسی که به زودی مادر میشود.
مثال:
.The mother-to-be is excited about her baby shower
اصطلاح شماره 4: Go through something
معنی اصطلاح: دوران یا اوضاع سختی را گذراندن
مثال:
.He went through a tough time after losing his job
اصطلاح شماره 5: Get over somebody/something
معنی اصطلاح: با چیزی یا کسی کنار آمدن/ بر چیزی یا کسی غلبه کردن
مثال:
.It took her months to get over the breakup
اصطلاح شماره 6: Pass on something
معنی اصطلاح: بیخیال شدن/ رد کردن
مثال:
.I'll pass on dessert; I'm trying to cut down on sugar
اصطلاح شماره 7: Bring someone down
معنی اصطلاح: کسی را دلسرد کردن/ کسی را ناراحت کردن
مثال:
.Negative comments can really bring someone down
اصطلاح شماره 8: Yell at someone
معنی اصطلاح: سر کسی داد زدن
مثال:
.There’s no need to yell at someone to get your point across
اصطلاح شماره 9: Hitting on somebody
معنی اصطلاح: مخ کسی را زدن / لاس زدن با کسی
مثال:
.He was clearly hitting on her at the party
اصطلاح شماره 10: Get screwed
معنی اصطلاح: به فنا رفتن
مثال:
.I got screwed on that deal; it wasn't fair
اصطلاح شماره 11: Get through something
معنی اصطلاح: از پس چیزی برآمدن / کنار اومدن با مسئلهای
مثال:
.I need to get through this pile of work by tomorrow
اصطلاح شماره 12: Have a crush on somebody
معنی اصطلاح: خاطرخواه کسی بودن / کراش داشتن رو کسی
مثال:
.She has a crush on the new guy in her class
اصطلاح شماره 13: Word of advice
معنی اصطلاح: یک نصیحت
مثال:
.A word of advice: always double-check your work
اصطلاح شماره 14: be through with something
معنی اصطلاح: به پایان رساندن کاری
مثال:
.I'm through with this book; you can borrow it now
اصطلاح شماره 15: Here is the deal
معنی اصطلاح: داستان از این قراره
مثال:
Here's the deal: you help me with this, and I'll help you with your project
اصطلاح شماره 16: Roll with the punches
معنی اصطلاح: کنار آمدن با شرایط دشوار
مثال:
.Life can be tough, but you just have to roll with the punches
اصطلاح شماره 17: ?What have you been up to
معنی اصطلاح: چه خبرا چیکارا میکنی؟
مثال:
?What have you been up to since we last met
اصطلاح شماره 18: Hold on a second
معنی اصطلاح: یه لحظه صبر کن
مثال:
.Hold on a second; I'll be right back
اصطلاح شماره 19: Let it go
معنی اصطلاح: بیخیال شو
مثال:
.Don't worry about the mistake; just let it go
اصطلاح شماره 20: The bottom line
معنی اصطلاح: خلاصه کلام / لب مطلب
مثال:
.The bottom line is that we need to increase sales
اصطلاح شماره 21: Take shot
معنی اصطلاح: ضربه زدن / ایراد گرفتن
مثال:
.He decided to take a shot at the new job opportunity
اصطلاح شماره 22: Stand somebody
معنی اصطلاح: تحمل کردن کسی
مثال:
.I can't stand the way he always interrupts people
اصطلاح شماره 23: Take mind off
معنی اصطلاح: منحرف کردن عمدی ذهن از چیزی
مثال:
.I need something to take my mind off the stress of work
اصطلاح شماره 24: Pass on
معنی اصطلاح: بیخیال شدن از قضیه یا موضوعی
مثال:
He passed on the offer to work abroad because he didn't want to move
اصطلاح شماره 25: Never mind
معنی اصطلاح: اهمیت نداره / بیخیالش
مثال:
.Never mind what I said earlier; it doesn't matter now
اصطلاح شماره 26: Break up with someone
معنی اصطلاح: بهم زدن رابطه با کسی
مثال:
.She decided to break up with him after years of dating
اصطلاح شماره 27: Live on my own
معنی اصطلاح: روی پای خود وایسادن
مثال:
.After college, I decided to live on my own for a while
اصطلاح شماره 28: Out of order
معنی اصطلاح: از کار افتاده / از رده خارج شده
مثال:
.The vending machine is out of order again
اصطلاح شماره 29: Blow something
معنی اصطلاح: گند زدن / خراب کردن
مثال:
.He completely blew the job interview by arriving late
اصطلاح شماره 30: Step back
معنی اصطلاح: کنار کشیدن / پا پس کشیدن
مثال:
Sometimes it's good to step back and look at the situation from a different perspective
اصطلاح شماره 31: Second to last
معنی اصطلاح: یکی مونده به آخر
مثال:
.I came in second to last in the race, but at least I finished
اصطلاح شماره 32: Lay the groundwork
معنی اصطلاح: زمینه سازی کردن
مثال:
We need to lay the groundwork for the new project before we start
اصطلاح شماره 33: On second thought
معنی اصطلاح: حالا که فکرشو میکنم
مثال:
On second thought, I think I'll have the salad instead of the burger
اصطلاح شماره 34: Hand me
معنی اصطلاح: بهم بده / بدش من
مثال:
?Could you hand me the salt, please
اصطلاح شماره 35: Out of your league
معنی اصطلاح: لغمه بزرگتر از دهن
مثال:
He's way out of your league, but you never know unless you try
اصطلاح شماره 36: Drive someone crazy
معنی اصطلاح: عصبانی کردن / دیوانه کردن
مثال:
.His constant complaining is driving me crazy
اصطلاح شماره 37: I’m with you
معنی اصطلاح: باهات موافقم
مثال:
.I’m with you on this decision; let's go for it
اصطلاح شماره 38: By all means
معنی اصطلاح: با کمال میل
مثال:
.By all means, feel free to ask any questions you have
اصطلاح شماره 39: Lose track of time
معنی اصطلاح: گذشت زمان را حس نکردن
مثال:
.I was so engrossed in the book that I lost track of time
اصطلاح شماره 40: No big deal
معنی اصطلاح: چیز مهمی نیست
مثال:
.It’s no big deal if we’re a few minutes late
اصطلاح شماره 41: How come
معنی اصطلاح: چرا؟ / چطور شده که؟
مثال:
?How come you didn't tell me you were coming
اصطلاح شماره 42: Out of sorts
معنی اصطلاح: بی دل و دماغ / بی حوصله
مثال:
.She’s been feeling out of sorts all week
اصطلاح شماره 43: Kick someone’s butt
معنی اصطلاح: حال کسی را گرفتن / شکست دادن
مثال:
.If you don’t study, this exam is going to kick your butt
اصطلاح شماره 44: You are one to talk
معنی اصطلاح: یکی باید به خودت بگه
مثال:
!You are one to talk about being late; you’re always late yourself
اصطلاح شماره 45: Tit for tat
معنی اصطلاح: این به اون در
مثال:
.It was tit for tat; he hit me, so I hit him back
اصطلاح شماره 46: Come clean with someone
معنی اصطلاح: صادق بودن با کسی
مثال:
.It's time to come clean with your friend about what happened
اصطلاح شماره 47: Don’t you dare
معنی اصطلاح: جراتش رو نداری
مثال:
!Don’t you dare tell anyone my secret
اصطلاح شماره 48: Bail on somebody
معنی اصطلاح: دبه کردن / سرکار گذاشتن کسی
مثال:
.He bailed on me at the last minute and didn't show up
اصطلاح شماره 49: Seal the deal
معنی اصطلاح: معامله را جوش دادن
مثال:
.They finally sealed the deal after weeks of negotiations
اصطلاح شماره 50: Cheer someone up
معنی اصطلاح: حال کسی را خوب کردن
مثال:
.I brought some flowers to cheer her up after a tough day
اصطلاح شماره 51: Get along
معنی اصطلاح: با هم کنار آمدن
مثال:
.I hope you and your new roommate get along well
اصطلاح شماره 52: Sweetheart
معنی اصطلاح: عزیزم
مثال:
.She is such a sweetheart, always helping others
اصطلاح شماره 53: Little tip
معنی اصطلاح: نکته کوچک
مثال:
.Here’s a little tip: always proofread your work before submitting it
اصطلاح شماره 54: In case of emergency
معنی اصطلاح: در مواقع اضطراری
مثال:
.In case of emergency, call the number on this card
اصطلاح شماره 55: Take your time
معنی اصطلاح: عجله نکن / فکرهاتو بکن
مثال:
.Take your time with the project; there's no rush
اصطلاح شماره 56: You got me
معنی اصطلاح: دستمو خوندی / مچمو گرفتی
مثال:
.You got me; I have no idea how you s
اصطلاح شماره 57: Run low on something
معنی اصطلاح: رو به اتمام بودن چیزی
مثال:
?We’re running low on milk; can you buy some more
اصطلاح شماره 58: be over someone
معنی اصطلاح: بیخیال کسی شدن
مثال:
.She’s finally over him and ready to move on
اصطلاح شماره 59: Lame excuse
معنی اصطلاح: بهونه الکی
مثال:
.That’s a lame excuse for not doing your homework
اصطلاح شماره 60: Damn it
معنی اصطلاح: لعنت بهش
مثال:
!Damn it, I forgot my keys again
اصطلاح شماره 61: Don’t be silly
معنی اصطلاح: احمق نباش / چرند نگو
مثال:
.Don’t be silly; you’re more than capable of doing this
اصطلاح شماره 62: Make someone’s toes curl
معنی اصطلاح: دل کسی را لرزاندن
مثال:
.His singing voice is so good it makes my toes curl
اصطلاح شماره 63: So long as
معنی اصطلاح: مادامی که
مثال:
.You can go out so long as you finish your homework first
اصطلاح شماره 64: Take care of someone
معنی اصطلاح: از کسی مراقبت کردن
مثال:
.I need to take care of my grandmother this weekend
اصطلاح شماره 65: From now on
معنی اصطلاح: از الان به بعد
مثال:
.From now on, I’ll be more careful with my spending
اصطلاح شماره 66: ?How did it go
معنی اصطلاح: چطور پیش رفت
مثال:
?How did it go at the meeting this morning
اصطلاح شماره 67: Ring a bell with someone
معنی اصطلاح: کسی را یاد چیزی یا شخصی انداختن
مثال:
?Does this name ring a bell with you
اصطلاح شماره 68: Not necessarily
معنی اصطلاح: نه لزوما
مثال:
.Not necessarily; there could be other explanations
اصطلاح شماره 69: Do someone
معنی اصطلاح: ادای کسی را در آوردن
مثال:
.He did me a favor by helping with the project
اصطلاح شماره 70: Drop it
معنی اصطلاح: بیخیال چیزی شدن
مثال:
.Let’s just drop it; there’s no point in arguing
اصطلاح شماره 71: Be in charge
معنی اصطلاح: مسئول بودن
مثال:
.She’ll be in charge while the manager is on vacation
اصطلاح شماره 72: Look like somebody
معنی اصطلاح: شبیه کسی بودم
مثال:
.You look just like your mother when she was your age
اصطلاح شماره 73: Nod off
معنی اصطلاح: ناخواسته به خواب رفتن
مثال:
.I nodded off during the movie because I was so tired
اصطلاح شماره 74: Not following you
معنی اصطلاح: متوجه منظورت نمیشم
مثال:
?I’m not following you; could you explain that again
اصطلاح شماره 75: Cost a fortune
معنی اصطلاح: خیلی گرون بودن
مثال:
.That car must have cost a fortune
اصطلاح شماره 76: Deal with someone
معنی اصطلاح: با کسی حل و فصل کردن
مثال:
.I had to deal with a difficult customer today
اصطلاح شماره 77: weenie
معنی اصطلاح: آدم ترسو و بزدل
مثال:
!Stop being such a weenie and just do it
اصطلاح شماره 78: That’s why
معنی اصطلاح: به همین دلیل / به همین خاطر
مثال:
.That’s why I didn’t go to the party; I had too much work to do
اصطلاح شماره 79: standing our ground
معنی اصطلاح: کوتاه نیامدن / سر حرف خود ایستادن
مثال:
.We’re standing our ground on this issue; we won’t back down
اصطلاح شماره 80: temp job
معنی اصطلاح: کار موقتی
مثال:
.She took a temp job to earn some extra money over the summer
اصطلاح شماره 81: I don’t care
معنی اصطلاح: برام مهم نیست
مثال:
.I don’t care what they say; I’m going to do it my way
اصطلاح شماره 82: Get out of the game
معنی اصطلاح: رها کردن / بیرون آمدن
مثال:
.After twenty years, he’s finally getting out of the game
اصطلاح شماره 83: On the same page
معنی اصطلاح: هم عقیده بودن
مثال:
.Let’s make sure we’re all on the same page before we proceed
اصطلاح شماره 84: Get cold feet
معنی اصطلاح: جا زدن لحظه آخر
مثال:
.She got cold feet right before the wedding
اصطلاح شماره 85: In the zone
معنی اصطلاح: غرق چیزی شدن
مثال:
.He was in the zone and finished the project in record time
اصطلاح شماره 86: Hit the jackpot
معنی اصطلاح: موفق شدن
مثال:
.They hit the jackpot when they found that antique in the attic
اصطلاح شماره 87: Bite the bullet
معنی اصطلاح: تاب آوردن
مثال:
.I’ll have to bite the bullet and pay the fine
اصطلاح شماره 88: Break a leg
معنی اصطلاح: موفق باشی
مثال:
!Break a leg in your performance tonight
اصطلاح شماره 89: Rain check
معنی اصطلاح: تعویق در کاری
مثال:
.Can we take a rain check on dinner? I’m not feeling well
اصطلاح شماره 90: Hang in there
معنی اصطلاح: سخت تلاش کردن
مثال:
.Hang in there; things will get better soon
اصطلاح شماره 91: Jump the gun
معنی اصطلاح: عجله کردن
مثال:
.Let’s not jump the gun and wait for all the information first
اصطلاح شماره 92: Put a sock in it
معنی اصطلاح: دهنتو ببند
مثال:
.Put a sock in it; I’m trying to concentrate
اصطلاح شماره 93: Slowpoke
معنی اصطلاح: آدمی که دیر حاضر میشه / کُند دست
مثال:
!Come on, slowpoke, we’re going to be late
اصطلاح شماره 94: Hang up
معنی اصطلاح: تلفن را قطع کردن
مثال:
.She hung up the phone before I could say goodbye
اصطلاح شماره 95: First of all
معنی اصطلاح: اولا / اول اینکه
مثال:
.First of all, we need to address the budget issue
اصطلاح شماره 96: Second of all
معنی اصطلاح: دوما / دوم اینکه
مثال:
.Second of all, we should discuss the timeline
اصطلاح شماره 97: I swear to God
معنی اصطلاح: به خدا قسم
مثال:
.I swear to God, I didn’t see your email until this morning
اصطلاح شماره 98: Adam’s apple
معنی اصطلاح: برآمدگی گلو در آقایان / طبق افسانه ها وقتی آدم سیب ممنوعه را میخوره تو گلوش گیر میکنه
مثال:
.He has a prominent Adam’s apple
اصطلاح شماره 99: Mess with someone
معنی اصطلاح: سر به سر کسی گذاشتن
مثال:
.Don’t mess with her; she’s tougher than she looks
اصطلاح شماره 100: I don’t buy it
معنی اصطلاح: باور نمیکنم
مثال:
.He said he was sick, but I don’t buy it
اصطلاح شماره 101: You bet
معنی اصطلاح: حتما / مطمئن باش
مثال:
!Are you coming to the party? You bet I am
اصطلاح شماره 102: Hook up with someone
معنی اصطلاح: با کسی رابطه برقرار کردن
مثال:
.They hooked up after the party last night
اصطلاح شماره 103: In a nutshell
معنی اصطلاح: لب مطلب / به طور خیلی مختصر
مثال:
.In a nutshell, we need to improve our marketing strategy
اصطلاح شماره 104: Mess up
معنی اصطلاح: گند زدن / خراب کردن
مثال:
.I messed up the presentation by forgetting my notes
اصطلاح شماره 105: Swell up
معنی اصطلاح: وِرم کردن / باد کردن قسمتی از بدن
مثال:
.Her ankle started to swell up after she twisted it
اصطلاح شماره 106: Consider it done
معنی اصطلاح: خیالت تخت / حتما انجامش میدم
مثال:
.Need this by tomorrow? Consider it done
اصطلاح شماره 107: Opt for
معنی اصطلاح: انتخاب کردن
مثال:
.I opted for the vegetarian meal at the event
اصطلاح شماره 108: Way to go
معنی اصطلاح: احسنت / آفرین
مثال:
!Way to go on finishing the project early
اصطلاح شماره 109: This ship has sailed
معنی اصطلاح: کار از کار گذشته
مثال:
.I’m afraid this ship has sailed; the deadline has passed
اصطلاح شماره 110: Love triangle
معنی اصطلاح: مثلث عشقی
مثال:
.The movie revolves around a complicated love triangle
اصطلاح شماره 111: Pros and cons
معنی اصطلاح: نقاط قوت و ضعف
مثال:
.Let’s weigh the pros and cons before making a decision
اصطلاح شماره 112: For God’s sakes
معنی اصطلاح: به خاطر خدا
مثال:
.For God’s sakes, stop arguing and listen to each other
اصطلاح شماره 113: to be all ears
معنی اصطلاح: سر و پا گوش بودن / به دقت گوش کردن
مثال:
.Tell me what happened; I’m all ears
اصطلاح شماره 114: Make sense
معنی اصطلاح: منطقی به نظر رسیدن
مثال:
?Does that explanation make sense to you
اصطلاح شماره 115: Go through
معنی اصطلاح: تجربه کردن
مثال:
.I need to go through these papers before the meeting
اصطلاح شماره 116: Hop in
معنی اصطلاح: بپر بالا
مثال:
.Hop in the car; we’re leaving now
اصطلاح شماره 117: Toy with
معنی اصطلاح: بازی درآوردن
مثال:
.Don’t toy with my emotions; just be honest with me
اصطلاح شماره 118: None of my business
معنی اصطلاح: به من ربطی نداره
مثال:
.It’s none of my business what you decide to do
اصطلاح شماره 119: Bittersweet
معنی اصطلاح: همزمان شاد و غمگین
مثال:
.Graduation was bittersweet; I was happy but sad to leave
اصطلاح شماره 120: Other than
معنی اصطلاح: به جز اینکه / غیر از
مثال:
.Other than the weather, everything about the trip was perfect
اصطلاح شماره 121: be proud of someone
معنی اصطلاح: افتخار کردن به کسی
مثال:
.I’m proud of you for standing up for yourself
اصطلاح شماره 122: Plan out
معنی اصطلاح: با دقت برنامه ریزی کردن
مثال:
.We need to plan out the details before moving forward
اصطلاح شماره 123: whack job
معنی اصطلاح: خُل و چِل
مثال:
.That guy is a total whack job; stay away from him
اصطلاح شماره 124: Get off the track
معنی اصطلاح: از بحث اصلی خارج شدن
مثال:
.We got off the track during our discussion, so let’s refocus
اصطلاح شماره 125: Blow someone off
معنی اصطلاح: بی محلی کردن
مثال:
.He blew me off to hang out with his friends
اصطلاح شماره 126: Sell someone out
معنی اصطلاح: خیانت کردن
مثال:
.He sold me out to save his own job
اصطلاح شماره 127: You don’t have the guts
معنی اصطلاح: جراتش را نداری
مثال:
.You don’t have the guts to tell him the truth
اصطلاح شماره 128: That’s your call
معنی اصطلاح: تصمیم با خودته / خود دانی
مثال:
.Whether to stay or go is your call
اصطلاح شماره 129: Hang in there
معنی اصطلاح: طاقت بیار / صبور باش
مثال:
.Hang in there; it’s almost over
اصطلاح شماره 130: Make it up to somebody
معنی اصطلاح: جبران کردن
مثال:
.I’m sorry for being late; I’ll make it up to you
اصطلاح شماره 131: Fine with me
معنی اصطلاح: از نظر من خوبه / مشکلی ندارم
مثال:
.If you want to leave early, that’s fine with me
اصطلاح شماره 132: Get out
معنی اصطلاح: گمشو
مثال:
.Get out of my room; I need some space
اصطلاح شماره 133: Piss somebody off
معنی اصطلاح: عصبانی کردن کسی
مثال:
.His rude comments really pissed me off
اصطلاح شماره 134: It’s your turn
معنی اصطلاح: نوبت توئه
مثال:
.It’s your turn to roll the dice
اصطلاح شماره 135: Rock paper scissors
معنی اصطلاح: سنگ کاغذ قیچی
مثال:
.Let’s settle it with a game of rock paper scissors
اصطلاح شماره 136: Freak of nature
معنی اصطلاح: عجیب الخلقه
مثال:
.That athlete is a freak of nature; he’s incredibly talented
اصطلاح شماره 137: That’s it
معنی اصطلاح: دیگه کافیه
مثال:
.That’s it; I’m done with this conversation
اصطلاح شماره 138: Pull something off
معنی اصطلاح: از عهده کاری دشوار برآمدن
مثال:
.She managed to pull off a surprise party without him knowing
اصطلاح شماره 139: Knock it off
معنی اصطلاح: دست بردار دیگه
مثال:
.Knock it off, you’re being annoying
اصطلاح شماره 140: Out of the blue
معنی اصطلاح: ناگهانی / غیرمنتظره
مثال:
.She called me out of the blue after years of no contact
اصطلاح شماره 141: Take it easy
معنی اصطلاح: خونسرد باش / جوش نزن
مثال:
.Take it easy this weekend and relax
اصطلاح شماره 142: By the way
معنی اصطلاح: به هر حال / ضمنا
مثال:
?By the way, did you see the email from the boss
اصطلاح شماره 143: Flip for it
معنی اصطلاح: شیر یا خط انداختن
مثال:
.Let’s flip for it to decide who goes first
اصطلاح شماره 144: Your mind wanders
معنی اصطلاح: خیال پردازی کردن
مثال:
.My mind always wanders when I try to meditate
اصطلاح شماره 145: Go off to somewhere
معنی اصطلاح: به جایی رفتن
مثال:
.He went off to college in a different state
اصطلاح شماره 146: For a while
معنی اصطلاح: برای مدتی
مثال:
.I’ll be staying here for a while before moving on
اصطلاح شماره 147: be on the same page
معنی اصطلاح: با هم توافق داشتن
مثال:
.We need to be on the same page before we make a decision
اصطلاح شماره 148: Time is money
معنی اصطلاح: وقت طلاست
مثال:
.Remember, time is money; let’s not waste it
اصطلاح شماره 149: Hard to say
معنی اصطلاح: گفتنش سخته
مثال:
.It’s hard to say what the outcome will be
اصطلاح شماره 150: Stand one’s ground
معنی اصطلاح: روی حرف یا موضع خود ایستادن
مثال:
.She stood her ground in the face of criticism
اصطلاح شماره 151: Supposed to be
معنی اصطلاح: قرار بود که / قرار است
مثال:
.This is supposed to be a fun event, not stressful
اصطلاح شماره 152: My goodness
معنی اصطلاح: خدای من
مثال:
.My goodness, I can’t believe how quickly time has passed
اصطلاح شماره 153: live off somebody/something
معنی اصطلاح: خرج زندگی خود را از کسی یا چیزی بدست آوردن
مثال:
.He lives off his parents while studying in college
اگر میخواین به کل جزوات آموزش زبان انگلیسی با اصطلاحات سریال فرندز دسترسی داشته باشین، میتونین با 40 درصد تخفیف شگفت انگیز پک کامل این جزوات رو بخرین و برای یادگیری زبان انگلیسیتون یک قدم مثبت بردارین.
کلام آخر
ما در این مقاله از آکادمی مدیا زبان 183 اصطلاح سریال فرندز رو به همراه مثال و معنی براتون رایگان قرار دادیم. شما میتونین با استفاده از این سریال و به کمک جزوه و ویدئوهایی که ما تولید کردیم، به راحتی انگلیسی رو با لذت بخش ترین روش یاد بگیرین.
سوالات متداول
- بیشترین اصطلاح مورد استفاده دز سریال فرندز چیست؟
عبارت "how you doin" محبوب جویی با بیش از 19 بار تکرار در سریال، بیشترین تکرار رو در سریال فرندز داشته.
- چجوری میتونم با استفاده از اصطلاحات سریال "Friends" لغات و عبارات جدید یاد بگیرم؟
شما میتونین اصطلاحات رو با تماشای قسمتهای سریال، خواندن زیرنویسها، تکرار عبارات بعد از شخصیتها و تمرین در مکالمات خود با دوستانتان یاد بگیرین. برای اینکه روند یادگیریتون راحتتر باشه، میتونین جزوات آمادهای که مدیا زبان ایجاد کرده رو با بهترین قیمت خریداری کنین و در زمان خودتون صرفه جویی کنین.
برای دانلود نمونه جزوه رایگان؛ کلیک کنید.
- آیا تماشای سریال فرندز به من در یادگیری تلفظ صحیح کمک میکنه؟
صد در صد. تماشای سریال و تمرین تلفظ عبارات مختلف بازیگران میتونه به شما در بهبود تلفظ و لهجه زبان انگلیسی کمک کنه.
- آیا مطالعه زیرنویسهای سریال فرندز به من در یادگیری لغات و گرامر کمک میکنه؟
قطعا. شما با تماشای سریال با زیرنویس و یا حتی بدون زیر میتونین بهبود مهارتهای زبان انگلیس خودتون رو تجربه کنین. برای اینکه در حین تماشای سریال سراغ دیکشنری نرین، ما براتون یک محصول تولید کردیم: ویدئوهای سریال فرندز با زیرنویس چسبیده و آموزش در حین تماشا، تمام عبارت به همراه معنی در حین تماشای سریال در سمت راست و چپ ویدئو نمایش داده میشه.