کامل‌ترین لیست اصطلاحات سریال فرندز | همراه با مثال و ترجمه

اصطلاحات رایگان سریال فرندز

سریال "فرندز" یکی از سریال‌های به یاد ماندنی در تاریخ سینماست که از سال 1994 در ده فصل منتشر شد؛ فرندز همچنان یکی از سریال‌های پرطرفدار نسل‌های مختلف است. این سریال کمدی با شخصیت‌های جذاب، داستان‌های هیجان‌انگیز و البته اصطلاحات خنده‌دار و خفن، جایگاه محبوب‌ترین سریال برای یادگیری زبان انگلیسی اصطلاحات رو برای خودش ثبت کرده. اصطلاحات استفاده شده در " سریال فرندز" نه تنها توسط شخصیت‌های سریال بلکه به صورت عامیانه و روزمره هم استفاده میشه. تو این مقاله قراره بهتون یاد بدیم چجوری با اصطلاحات سریال فرندز زبان انگلیسی رو یاد بگیرین؛ علاوه بر این یک لیست رایگان از اصطلاحات سریال فرندز رو براتون در انتهای مقاله قرار دادیم. 

چرا یادگیری زبان با اصطلاحات سریال فرندز؟ 

سریال فرندز برای بسیاری از مردم بیشتر از یک سیتکام آمریکاییه. اکثر مردم به این سریال به چشم یک کلاس درسی که فرهنگ و زندگی آمریکایی رو نشون میده، نگاه می‌کنن. سریال فرندز از سال 1994 تا 2004 با بیش از 30 میلیون بیننده وفادار به رکورد جهانی خودش رسید. طبق آماری که دانشگاه کپلن، دانشگاه بین‌المللی و ارائه‌دهنده دوره‌های نوین آموزش زبان انگلیسی، منتشر کرد 82 درصد از مردم از سریال‌های تلویزیونی برای یادگیری زبان انگلیسی استفاده می‌کنن.

نکته حائز اهمیت اینجاست که از میان شرکت کنندگان در نظرسنجی، 26 درصد گفتن که فرندز مهم‌ترین منبع آن‌ها برای یادگیری زبان بوده است. 

علاوه بر این، اصطلاحات سریال "فرندز" بیشتر در زبان عامیانه و روزمره استفاده می‌شن. با یادگیری این اصطلاحات، می‌تونین درک بهتری از چگونگی استفاده از مکالمات غیررسمی و عادی با نیتیو زبانان داشته باشین. 


منظور از اصطلاحات سریال فرندز چیه؟

عبارات و اصطلاحات به طور کلی مجموعه‌ای از کلمات هستن که معنای لغوی آن‌‌ها با معنای واقعی آن‌‌ها متفاوت است. اصطلاحات معمولاً به دلیل استفاده‌های خاص و ضروری در یک زبان یا فرهنگ خاص شکل می‌گیرن. آن‌ها ممکنه به صورت متعارف و رایج در مکالمات روزمره، ادبیات، رسانه‌ها و موارد دیگر به کار برده بشن.

برای مثال در زبان انگلیسی اصطلاح "I have a lot on my plate" رو داریم. اگه بخوایم این اصطلاح رو به فارسی ترجمه کنیم میشه "من چیزهای زیادی در بشقابم دارم." اما در حقیقت مفهوم این اصطلاح به این معناست که "من کارهای زیادی برای انجام دادن دارم".

اصطلاحات سریال "فرندز" به معنای آشنایی، فهم و استفاده از عبارات و اصطلاحاتی است که در این سریال به کار رفتن. این اصطلاحات ممکنه شامل عبارات و اصطلاحات مشهور، طنزها، کلمات کلیدی و عباراتی باشن که در سریال به طور مکرر تکرار شدن.

برای مثال عبارت "How you doin'" که توسط شخصیت جوی در سریال "فرندز" استفاده میشه، به معنای "چطوری؟" است؛ یادگیری این اصطلاحات به شما کمک می‌کنه در مکالمات غیررسمی از آ‌ن‌ها استفاده کنین یا درک بهتری از شخصیت جوی و سبک صحبت کردن او داشته باشین.

به طور کلی در یادگیری زبان انگلیسی، آشنایی با اصطلاحات می‌تونه خیلی به شما کمک کنه. چرا که زبان انگلیسی تعداد زیادی اصطلاحات داره که در مکالمات روزمره، متون نوشتاری، فیلم‌ها و سریال‌ها به کار برده میشن. یادگیری این اصطلاحات به شما کمک می‌کنه زبان انگلیسی رو به صورت طبیعی‌تر و مسلط‌‌تر یاد بگیرین. 

مدیا زبان چیکار می‌کنه؟

مدیا زبان یکی از طرفداران پروپاقرص سریال فرنده. این تیم گروهی از متخصصان آموزش زبانه که به طور تخصصی روی سریال فرندز تمرکز کرده  و با تولید جدیدترین و کاملترین جزوه‌های آموزش زبان از طریق مکالمات بازیگران سریال فرندز و تدوین مجدد این سریال با هدف آموزش حین تماشا، یادگیری زبان را برای شما لذت بخش‌تر می‌کنه. 

محصولات مدیا زبان در دو حالت می‌تونه به شما کمک کنه: 

  1.  جزوه‌های آماده سریال فرندز: شما می‌تونین جزوات آماده مدیا زبان رو که تمام اصطلاحات و عبارات‌های کاربردی سریال رو جمع بندی کرده رو خریداری کنین. همزمان با تماشای فرندز بدون زیرنویس، این اصطلاحات رو نگاه کنین و یاد بگیرین. 

 

اصطلاحات رایگان سریال فرندز

 

اگه نمی‌دونین چجوری با تماشای فیلم و سریال فیلم نگاه کنین، پیشنهاد می‌کنم مقاله آموزش زبان انگلیسی با فیلم و سریال رو مطالعه کنین. تو این مقاله یک نمونه برنامه‌ریزی رایگان برای یادگیری زبان انگلیسی با سریال فرندز هم آورده شده.

2. تدوین آموزشی سریال فرندز: مدیا زبان مجموعه‌ای از ویدئوهای سریال فرندز با زیرنویس چسبیده و آموزش در حین تماشا هم ایجاد کرده. یعنی شما می‌تونین هم فیلم تماشا کنین و هم با اصطلاحات سریال فرندز آشنا بشین. 

در ادامه یک نمونه از این ویدئوهارو براتون گذاشتیم: 

لیست رایگان اصطلاحات سریال فرندز 

فصل 1 سریال فرندز

برای دانلود نسخه کامل اصطلاحات سریال فرندز فصل 1 کلیک کنین. در این جزوه با 175 اصطلاح کاربردی دیگه آشنا می‌شین.


اصطلاح شماره 1: All of the sudden

معنی اصطلاح: یک دفعه

مثال:

Monica was cooking dinner in the kitchen, focused on her recipe, when all of a sudden, the smoke alarm went off


اصطلاح شماره 2: Welling up

معنی اصطلاح: احساساتی شدن

مثال:

As the movie reaches its emotional climax, tears welling up in my eyes


اصطلاح شماره 3: Freak out

معنی اصطلاح: ترسیدن

مثال:

People just freaked out when they heard the news


اصطلاح شماره 4: Pipe dream

معنی اصطلاح: امید واهی

مثال:

Her plans are not realistic . They'll never be more than a pipe dream


اصطلاح شماره 5: Kook

معنی اصطلاح: احمق

مثال:

Some kook at the post office makes you sing for your package


اصطلاح شماره 6: The gloves come off

معنی اصطلاح: آماده جنگ شدن

مثال:

We've played it by their rules so far, but now the gloves come off


اصطلاح شماره 7: Tit for tat

معنی اصطلاح: این به اون در

مثال:

I noticed she didn't send me a card. I think it was tit for tat because I forgot her birthday last year


اصطلاح شماره 8: Bail on someone

معنی اصطلاح: سرکار گذاشتن

مثال:

I can't believe he bailed on me at the last minute and didn't come to the party


اصطلاح شماره 9: By all means

معنی اصطلاح: با کمال میل، حتما

مثال:

May I borrow this book? "By all means"


اصطلاح شماره 10: Let something go

معنی اصطلاح: بیخیال شدن

مثال:

Even though these stocks are now worthless, I can't let them go


فصل 2 سریال فرندز  

برای دانلود نسخه کامل اصطلاحات سریال فرندز فصل 2 کلیک کنین. در این جزوه با 86 اصطلاح کاربردی دیگه آشنا می‌شین.


اصطلاح شماره 1: leave someone high and dry

معنی اصطلاح: دست کسی را در پوست گردو گذاشتن

مثال:

They pulled out of the deal at the last minute leaving us high and dry


اصطلاح شماره 2: slowpoke

معنی اصطلاح: فس فسو، آدم کند دست

مثال:

!Hurry up, slowpoke


اصطلاح شماره 3: Ditto

معنی اصطلاح: ایضا، همچنین

مثال:

 I had a great time at the party last night.  Ditto


اصطلاح شماره 4: Catch someone off guard

معنی اصطلاح: سوپرایز کردن

مثال:

I was catch off guard when the teacher asks me about my homework


اصطلاح شماره 5: Be up and about

معنی اصطلاح: بازگشتن به حالت عادی

مثال:

After a few days of rest following the surgery, Sarah was up and about, taking care of her daily tasks and resuming her regular activities


اصطلاح شماره 6: Keep at bay

معنی اصطلاح: مقابله کردن، معطل نگه داشتن

مثال:

By taking regular medication, John was able to keep his allergies at bay


اصطلاح شماره 7: Sow wild oats

معنی اصطلاح: غیرقابل کنترل رفتار کردن

مثال:

He'd spent his twenties sowing his wild oats but felt that it was time to settle down


اصطلاح شماره 8: have the guts

معنی اصطلاح: جرات داشتن

مثال:

Jack wants to marry Jilt, but he doesn't have the guts to pop the question


اصطلاح شماره 9: seize the day

معنی اصطلاح: غنیمت شمردن

مثال:

Today he needs the courage to seize the day


اصطلاح شماره 10: Bring someone down

معنی اصطلاح: کسی را ناراحت کردن

مثال:

she was in such a good mood I couldn't bear to bring her down


فصل 3 سریال فرندز

برای خرید نسخه کامل اصطلاحات سریال فرندز فصل 3 کلیک کنین. در این جزوه با 88 اصطلاح کاربردی دیگه آشنا می‌شین.


اصطلاح شماره 1: Cold turkey

معنی اصطلاح: یکباره و ناگهانی

مثال:

Six years ago she went cold turkey on a three-pack-a-day smoking habit


اصطلاح شماره 2: go out on a limb

معنی اصطلاح: دل به دریا زدن

مثال:

Despite the lack of supporting evidence, she went out on a limb and presented her innovative theory to the scientific community


اصطلاح شماره 3: Nice touch

معنی اصطلاح: باحال، خوب

مثال:

She added a nice touch to the gift by including a heartfelt handwritten note


اصطلاح شماره 4: Whack job

معنی اصطلاح: خُل و چِل

مثال:

He's a total whack job


اصطلاح شماره 5: My word

معنی اصطلاح: به شرافتم قسم

مثال:

?My word! Isn't that Jenkins on the roof


اصطلاح شماره 6: jump the gun

معنی اصطلاح: عجله کردن

مثال:

Some booksellers have jumped the gun and decided to sell it early


اصطلاح شماره7: Long shot

معنی اصطلاح: نوعی شرط که احتمال بردن آن کم است

مثال:

It's a long shot, but well worth trying


اصطلاح شماره 8: be out of someone's league

معنی اصطلاح: بیش از ظرفیت و حد کسی بودن

مثال:

He was so good-looking and so popular that I felt he was out of my league


اصطلاح شماره 9: ASAP

معنی اصطلاح: در اولین فرصت

مثال:

Please finish the first draft of the letter and give it to me ASAP


اصطلاح شماره 10: a piece of cake

معنی اصطلاح: خیلی آسان

مثال:

The exam was a piece of cake


سایر فصل‌های سریال فرندز

برای خرید پک کامل اصطلاحات سریال فرندز همه فصل‌ها کلیک کنین. در پک کامل جزوه‌ها با 1000 اصطلاح کاربردی دیگه آشنا می‌شین.

اصطلاح شماره 1: Give someone a break

معنی اصطلاح: دست از سر کسی برداشتن

مثال:

.Give her a break; she's been working hard all day


اصطلاح شماره 2: On the table

معنی اصطلاح: درنظرگرفتن/ مدنظر قرار دادن

مثال:

.All the options are on the table for discussion


اصطلاح شماره 3: Mother-to-be

معنی اصطلاح: کسی که به زودی مادر می‌شود.

مثال:

.The mother-to-be is excited about her baby shower


اصطلاح شماره 4: Go through something

معنی اصطلاح: دوران یا اوضاع سختی را گذراندن

مثال:

.He went through a tough time after losing his job


اصطلاح شماره 5: Get over somebody/something

معنی اصطلاح: با چیزی یا کسی کنار آمدن/ بر چیزی یا کسی غلبه کردن

مثال:

.It took her months to get over the breakup


اصطلاح شماره 6: Pass on something

معنی اصطلاح: بیخیال شدن/ رد کردن

مثال:

.I'll pass on dessert; I'm trying to cut down on sugar


اصطلاح شماره 7: Bring someone down

معنی اصطلاح: کسی را دلسرد کردن/ کسی را ناراحت کردن

مثال:

.Negative comments can really bring someone down


اصطلاح شماره 8: Yell at someone

معنی اصطلاح: سر کسی داد زدن

مثال:

.There’s no need to yell at someone to get your point across


اصطلاح شماره 9: Hitting on somebody

معنی اصطلاح: مخ کسی را زدن / لاس زدن با کسی

مثال:

.He was clearly hitting on her at the party


اصطلاح شماره 10: Get screwed

معنی اصطلاح: به فنا رفتن

مثال:

.I got screwed on that deal; it wasn't fair


اصطلاح شماره 11: Get through something

معنی اصطلاح: از پس چیزی برآمدن / کنار اومدن با مسئله‌ای

مثال:

.I need to get through this pile of work by tomorrow


اصطلاح شماره 12: Have a crush on somebody

معنی اصطلاح: خاطرخواه کسی بودن / کراش داشتن رو کسی

مثال:

.She has a crush on the new guy in her class


اصطلاح شماره 13: Word of advice

معنی اصطلاح: یک نصیحت

مثال:

.A word of advice: always double-check your work


اصطلاح شماره 14: be through with something

معنی اصطلاح: به پایان رساندن کاری

مثال:

.I'm through with this book; you can borrow it now


اصطلاح شماره 15: Here is the deal

معنی اصطلاح: داستان از این قراره

مثال:

Here's the deal: you help me with this, and I'll help you with your project


اصطلاح شماره 16: Roll with the punches

معنی اصطلاح: کنار آمدن با شرایط دشوار

مثال:

.Life can be tough, but you just have to roll with the punches


اصطلاح شماره 17: ?What have you been up to

معنی اصطلاح: چه خبرا چیکارا میکنی؟

مثال:

?What have you been up to since we last met


اصطلاح شماره 18: Hold on a second

معنی اصطلاح: یه لحظه صبر کن

مثال:

.Hold on a second; I'll be right back


اصطلاح شماره 19: Let it go

معنی اصطلاح: بیخیال شو

مثال:

.Don't worry about the mistake; just let it go


اصطلاح شماره 20: The bottom line

معنی اصطلاح: خلاصه کلام / لب مطلب

مثال:

.The bottom line is that we need to increase sales


اصطلاح شماره 21: Take shot

معنی اصطلاح: ضربه زدن / ایراد گرفتن

مثال:

.He decided to take a shot at the new job opportunity


اصطلاح شماره 22: Stand somebody

معنی اصطلاح: تحمل کردن کسی

مثال:

.I can't stand the way he always interrupts people


اصطلاح شماره 23: Take mind off

معنی اصطلاح: منحرف کردن عمدی ذهن از چیزی

مثال:

.I need something to take my mind off the stress of work


اصطلاح شماره 24: Pass on

معنی اصطلاح: بیخیال شدن از قضیه یا موضوعی

مثال:

He passed on the offer to work abroad because he didn't want to move


اصطلاح شماره 25: Never mind

معنی اصطلاح: اهمیت نداره / بیخیالش

مثال:

.Never mind what I said earlier; it doesn't matter now


اصطلاح شماره 26: Break up with someone

معنی اصطلاح: بهم زدن رابطه با کسی

مثال:

.She decided to break up with him after years of dating


اصطلاح شماره 27: Live on my own

معنی اصطلاح: روی پای خود وایسادن

مثال:

.After college, I decided to live on my own for a while


اصطلاح شماره 28: Out of order

معنی اصطلاح: از کار افتاده / از رده خارج شده

مثال:

.The vending machine is out of order again


اصطلاح شماره 29: Blow something

معنی اصطلاح: گند زدن / خراب کردن

مثال:

.He completely blew the job interview by arriving late


اصطلاح شماره 30: Step back

معنی اصطلاح: کنار کشیدن / پا پس کشیدن

مثال:

Sometimes it's good to step back and look at the situation from a different perspective


اصطلاح شماره 31: Second to last

معنی اصطلاح: یکی مونده به آخر

مثال:

.I came in second to last in the race, but at least I finished


اصطلاح شماره 32: Lay the groundwork

معنی اصطلاح: زمینه سازی کردن

مثال:

We need to lay the groundwork for the new project before we start


اصطلاح شماره 33: On second thought

معنی اصطلاح: حالا که فکرشو میکنم

مثال:

On second thought, I think I'll have the salad instead of the burger


اصطلاح شماره 34: Hand me

معنی اصطلاح: بهم بده / بدش من

مثال:

?Could you hand me the salt, please


اصطلاح شماره 35: Out of your league

معنی اصطلاح: لغمه بزرگتر از دهن

مثال:

He's way out of your league, but you never know unless you try


اصطلاح شماره 36: Drive someone crazy

معنی اصطلاح: عصبانی کردن / دیوانه کردن

مثال:

.His constant complaining is driving me crazy


اصطلاح شماره 37: I’m with you

معنی اصطلاح: باهات موافقم

مثال:

.I’m with you on this decision; let's go for it


اصطلاح شماره 38: By all means

معنی اصطلاح: با کمال میل

مثال:

.By all means, feel free to ask any questions you have


اصطلاح شماره 39: Lose track of time

معنی اصطلاح: گذشت زمان را حس نکردن

مثال:

.I was so engrossed in the book that I lost track of time


اصطلاح شماره 40: No big deal

معنی اصطلاح: چیز مهمی نیست

مثال:

.It’s no big deal if we’re a few minutes late


اصطلاح شماره 41: How come

معنی اصطلاح: چرا؟ / چطور شده که؟

مثال:

?How come you didn't tell me you were coming


اصطلاح شماره 42: Out of sorts

معنی اصطلاح: بی دل و دماغ / بی حوصله

مثال:

.She’s been feeling out of sorts all week


اصطلاح شماره 43: Kick someone’s butt

معنی اصطلاح: حال کسی را گرفتن / شکست دادن

مثال:

.If you don’t study, this exam is going to kick your butt


اصطلاح شماره 44: You are one to talk

معنی اصطلاح: یکی باید به خودت بگه

مثال:

!You are one to talk about being late; you’re always late yourself


اصطلاح شماره 45: Tit for tat

معنی اصطلاح: این به اون در

مثال:

.It was tit for tat; he hit me, so I hit him back


اصطلاح شماره 46: Come clean with someone

معنی اصطلاح: صادق بودن با کسی

مثال:

.It's time to come clean with your friend about what happened


اصطلاح شماره 47: Don’t you dare

معنی اصطلاح: جراتش رو نداری

مثال:

!Don’t you dare tell anyone my secret


اصطلاح شماره 48: Bail on somebody

معنی اصطلاح: دبه کردن / سرکار گذاشتن کسی

مثال:

.He bailed on me at the last minute and didn't show up


اصطلاح شماره 49: Seal the deal

معنی اصطلاح: معامله را جوش دادن

مثال:

.They finally sealed the deal after weeks of negotiations


اصطلاح شماره 50: Cheer someone up

معنی اصطلاح: حال کسی را خوب کردن

مثال:

.I brought some flowers to cheer her up after a tough day


اصطلاح شماره 51: Get along

معنی اصطلاح: با هم کنار آمدن

مثال:

.I hope you and your new roommate get along well


اصطلاح شماره 52: Sweetheart

معنی اصطلاح: عزیزم

مثال:

.She is such a sweetheart, always helping others


اصطلاح شماره 53: Little tip

معنی اصطلاح: نکته کوچک

مثال:

.Here’s a little tip: always proofread your work before submitting it


اصطلاح شماره 54: In case of emergency

معنی اصطلاح: در مواقع اضطراری

مثال:

.In case of emergency, call the number on this card


اصطلاح شماره 55: Take your time

معنی اصطلاح: عجله نکن / فکرهاتو بکن

مثال:

.Take your time with the project; there's no rush


اصطلاح شماره 56: You got me

معنی اصطلاح: دستمو خوندی / مچمو گرفتی

مثال:

.You got me; I have no idea how you s


اصطلاح شماره 57: Run low on something

معنی اصطلاح: رو به اتمام بودن چیزی

مثال:

?We’re running low on milk; can you buy some more


اصطلاح شماره 58: be over someone

معنی اصطلاح: بیخیال کسی شدن

مثال:

.She’s finally over him and ready to move on


اصطلاح شماره 59: Lame excuse

معنی اصطلاح: بهونه الکی

مثال:

.That’s a lame excuse for not doing your homework


اصطلاح شماره 60: Damn it

معنی اصطلاح: لعنت بهش

مثال:

!Damn it, I forgot my keys again


اصطلاح شماره 61: Don’t be silly

معنی اصطلاح: احمق نباش / چرند نگو

مثال:

.Don’t be silly; you’re more than capable of doing this


اصطلاح شماره 62: Make someone’s toes curl

معنی اصطلاح: دل کسی را لرزاندن

مثال:

.His singing voice is so good it makes my toes curl


اصطلاح شماره 63: So long as

معنی اصطلاح: مادامی که

مثال:

.You can go out so long as you finish your homework first


اصطلاح شماره 64: Take care of someone

معنی اصطلاح: از کسی مراقبت کردن

مثال:

.I need to take care of my grandmother this weekend


اصطلاح شماره 65: From now on

معنی اصطلاح: از الان به بعد

مثال:

.From now on, I’ll be more careful with my spending


اصطلاح شماره 66: ?How did it go

معنی اصطلاح: چطور پیش رفت

مثال:

?How did it go at the meeting this morning


اصطلاح شماره 67: Ring a bell with someone

معنی اصطلاح: کسی را یاد چیزی یا شخصی انداختن

مثال:

?Does this name ring a bell with you


اصطلاح شماره 68: Not necessarily

معنی اصطلاح: نه لزوما

مثال:

.Not necessarily; there could be other explanations


اصطلاح شماره 69: Do someone

معنی اصطلاح: ادای کسی را در آوردن

مثال:

.He did me a favor by helping with the project


اصطلاح شماره 70: Drop it

معنی اصطلاح: بیخیال چیزی شدن

مثال:

.Let’s just drop it; there’s no point in arguing


اصطلاح شماره 71: Be in charge

معنی اصطلاح: مسئول بودن

مثال:

.She’ll be in charge while the manager is on vacation


اصطلاح شماره 72: Look like somebody

معنی اصطلاح: شبیه کسی بودم

مثال:

.You look just like your mother when she was your age


اصطلاح شماره 73: Nod off

معنی اصطلاح: ناخواسته به خواب رفتن

مثال:

.I nodded off during the movie because I was so tired


اصطلاح شماره 74: Not following you

معنی اصطلاح: متوجه منظورت نمیشم

مثال:

?I’m not following you; could you explain that again


اصطلاح شماره 75: Cost a fortune

معنی اصطلاح: خیلی گرون بودن

مثال:

.That car must have cost a fortune


اصطلاح شماره 76: Deal with someone

معنی اصطلاح: با کسی حل و فصل کردن

مثال:

.I had to deal with a difficult customer today


اصطلاح شماره 77: weenie

معنی اصطلاح: آدم ترسو و بزدل

مثال:

!Stop being such a weenie and just do it


اصطلاح شماره 78: That’s why

معنی اصطلاح: به همین دلیل / به همین خاطر

مثال:

.That’s why I didn’t go to the party; I had too much work to do


اصطلاح شماره 79: standing our ground

معنی اصطلاح: کوتاه نیامدن / سر حرف خود ایستادن

مثال:

.We’re standing our ground on this issue; we won’t back down


اصطلاح شماره 80: temp job

معنی اصطلاح: کار موقتی

مثال:

.She took a temp job to earn some extra money over the summer


اصطلاح شماره 81: I don’t care

معنی اصطلاح: برام مهم نیست

مثال:

.I don’t care what they say; I’m going to do it my way


اصطلاح شماره 82: Get out of the game

معنی اصطلاح: رها کردن / بیرون آمدن

مثال:

.After twenty years, he’s finally getting out of the game


اصطلاح شماره 83: On the same page

معنی اصطلاح: هم عقیده بودن

مثال:

.Let’s make sure we’re all on the same page before we proceed


اصطلاح شماره 84: Get cold feet

معنی اصطلاح: جا زدن لحظه آخر

مثال:

.She got cold feet right before the wedding


اصطلاح شماره 85: In the zone

معنی اصطلاح: غرق چیزی شدن

مثال:

.He was in the zone and finished the project in record time


اصطلاح شماره 86: Hit the jackpot

معنی اصطلاح: موفق شدن

مثال:

.They hit the jackpot when they found that antique in the attic


اصطلاح شماره 87: Bite the bullet

معنی اصطلاح: تاب آوردن

مثال:

.I’ll have to bite the bullet and pay the fine


اصطلاح شماره 88: Break a leg

معنی اصطلاح: موفق باشی

مثال:

!Break a leg in your performance tonight


اصطلاح شماره 89: Rain check

معنی اصطلاح: تعویق در کاری

مثال:

.Can we take a rain check on dinner? I’m not feeling well


اصطلاح شماره 90: Hang in there

معنی اصطلاح: سخت تلاش کردن

مثال:

.Hang in there; things will get better soon


اصطلاح شماره 91: Jump the gun

معنی اصطلاح: عجله کردن

مثال:

.Let’s not jump the gun and wait for all the information first


اصطلاح شماره 92: Put a sock in it

معنی اصطلاح: دهنتو ببند

مثال:

.Put a sock in it; I’m trying to concentrate


اصطلاح شماره 93: Slowpoke

معنی اصطلاح: آدمی که دیر حاضر میشه / کُند دست

مثال:

!Come on, slowpoke, we’re going to be late


اصطلاح شماره 94: Hang up

معنی اصطلاح: تلفن را قطع کردن

مثال:

.She hung up the phone before I could say goodbye


اصطلاح شماره 95: First of all

معنی اصطلاح: اولا / اول اینکه

مثال:

.First of all, we need to address the budget issue


اصطلاح شماره 96: Second of all

معنی اصطلاح: دوما / دوم اینکه

مثال:

.Second of all, we should discuss the timeline


اصطلاح شماره 97: I swear to God

معنی اصطلاح: به خدا قسم

مثال:

.I swear to God, I didn’t see your email until this morning


اصطلاح شماره 98: Adam’s apple

معنی اصطلاح: برآمدگی گلو در آقایان / طبق افسانه ها وقتی آدم سیب ممنوعه را میخوره تو گلوش گیر میکنه

مثال:

.He has a prominent Adam’s apple


اصطلاح شماره 99: Mess with someone

معنی اصطلاح: سر به سر کسی گذاشتن

مثال:

.Don’t mess with her; she’s tougher than she looks


اصطلاح شماره 100: I don’t buy it

معنی اصطلاح: باور نمیکنم

مثال:

.He said he was sick, but I don’t buy it


اصطلاح شماره 101: You bet

معنی اصطلاح: حتما / مطمئن باش

مثال:

!Are you coming to the party? You bet I am


اصطلاح شماره 102: Hook up with someone

معنی اصطلاح: با کسی رابطه برقرار کردن

مثال:

.They hooked up after the party last night


اصطلاح شماره 103: In a nutshell

معنی اصطلاح: لب مطلب / به طور خیلی مختصر

مثال:

.In a nutshell, we need to improve our marketing strategy


اصطلاح شماره 104: Mess up

معنی اصطلاح: گند زدن / خراب کردن

مثال:

.I messed up the presentation by forgetting my notes


اصطلاح شماره 105: Swell up

معنی اصطلاح: وِرم کردن / باد کردن قسمتی از بدن

مثال:

.Her ankle started to swell up after she twisted it


اصطلاح شماره 106: Consider it done

معنی اصطلاح: خیالت تخت / حتما انجامش میدم

مثال:

.Need this by tomorrow? Consider it done


اصطلاح شماره 107: Opt for

معنی اصطلاح: انتخاب کردن

مثال:

.I opted for the vegetarian meal at the event


اصطلاح شماره 108: Way to go

معنی اصطلاح: احسنت / آفرین

مثال:

!Way to go on finishing the project early


اصطلاح شماره 109: This ship has sailed

معنی اصطلاح: کار از کار گذشته

مثال:

.I’m afraid this ship has sailed; the deadline has passed


اصطلاح شماره 110: Love triangle

معنی اصطلاح: مثلث عشقی

مثال:

.The movie revolves around a complicated love triangle


اصطلاح شماره 111: Pros and cons

معنی اصطلاح: نقاط قوت و ضعف

مثال:

.Let’s weigh the pros and cons before making a decision


اصطلاح شماره 112: For God’s sakes

معنی اصطلاح: به خاطر خدا

مثال:

.For God’s sakes, stop arguing and listen to each other


اصطلاح شماره 113: to be all ears

معنی اصطلاح: سر و پا گوش بودن / به دقت گوش کردن

مثال:

.Tell me what happened; I’m all ears


اصطلاح شماره 114: Make sense

معنی اصطلاح: منطقی به نظر رسیدن

مثال:

?Does that explanation make sense to you


اصطلاح شماره 115: Go through

معنی اصطلاح: تجربه کردن

مثال:

.I need to go through these papers before the meeting


اصطلاح شماره 116: Hop in

معنی اصطلاح: بپر بالا

مثال:

.Hop in the car; we’re leaving now


اصطلاح شماره 117: Toy with

معنی اصطلاح: بازی درآوردن

مثال:

.Don’t toy with my emotions; just be honest with me


اصطلاح شماره 118: None of my business

معنی اصطلاح: به من ربطی نداره

مثال:

.It’s none of my business what you decide to do


اصطلاح شماره 119: Bittersweet

معنی اصطلاح: همزمان شاد و غمگین

مثال:

.Graduation was bittersweet; I was happy but sad to leave


اصطلاح شماره 120: Other than

معنی اصطلاح: به جز اینکه / غیر از

مثال:

.Other than the weather, everything about the trip was perfect


اصطلاح شماره 121: be proud of someone

معنی اصطلاح: افتخار کردن به کسی

مثال:

.I’m proud of you for standing up for yourself


اصطلاح شماره 122: Plan out

معنی اصطلاح: با دقت برنامه ریزی کردن

مثال:

.We need to plan out the details before moving forward


اصطلاح شماره 123: whack job

معنی اصطلاح: خُل و چِل

مثال:

.That guy is a total whack job; stay away from him


اصطلاح شماره 124: Get off the track

معنی اصطلاح: از بحث اصلی خارج شدن

مثال:

.We got off the track during our discussion, so let’s refocus


اصطلاح شماره 125: Blow someone off

معنی اصطلاح: بی محلی کردن

مثال:

.He blew me off to hang out with his friends


اصطلاح شماره 126: Sell someone out

معنی اصطلاح: خیانت کردن

مثال:

.He sold me out to save his own job


اصطلاح شماره 127: You don’t have the guts

معنی اصطلاح: جراتش را نداری

مثال:

.You don’t have the guts to tell him the truth


اصطلاح شماره 128: That’s your call

معنی اصطلاح: تصمیم با خودته / خود دانی

مثال:

.Whether to stay or go is your call


اصطلاح شماره 129: Hang in there

معنی اصطلاح: طاقت بیار / صبور باش

مثال:

.Hang in there; it’s almost over


اصطلاح شماره 130: Make it up to somebody

معنی اصطلاح: جبران کردن

مثال:

.I’m sorry for being late; I’ll make it up to you


اصطلاح شماره 131: Fine with me

معنی اصطلاح: از نظر من خوبه / مشکلی ندارم

مثال:

.If you want to leave early, that’s fine with me


اصطلاح شماره 132: Get out

معنی اصطلاح: گمشو

مثال:

.Get out of my room; I need some space


اصطلاح شماره 133: Piss somebody off

معنی اصطلاح: عصبانی کردن کسی

مثال:

.His rude comments really pissed me off


اصطلاح شماره 134: It’s your turn

معنی اصطلاح: نوبت توئه

مثال:

.It’s your turn to roll the dice


اصطلاح شماره 135: Rock paper scissors

معنی اصطلاح: سنگ کاغذ قیچی

مثال:

.Let’s settle it with a game of rock paper scissors


اصطلاح شماره 136: Freak of nature

معنی اصطلاح: عجیب الخلقه

مثال:

.That athlete is a freak of nature; he’s incredibly talented


اصطلاح شماره 137: That’s it

معنی اصطلاح: دیگه کافیه

مثال:

.That’s it; I’m done with this conversation


اصطلاح شماره 138: Pull something off

معنی اصطلاح: از عهده کاری دشوار برآمدن

مثال:

.She managed to pull off a surprise party without him knowing


اصطلاح شماره 139: Knock it off

معنی اصطلاح: دست بردار دیگه

مثال:

.Knock it off, you’re being annoying


اصطلاح شماره 140: Out of the blue

معنی اصطلاح: ناگهانی / غیرمنتظره

مثال:

.She called me out of the blue after years of no contact


اصطلاح شماره 141: Take it easy

معنی اصطلاح: خونسرد باش / جوش نزن

مثال:

.Take it easy this weekend and relax


اصطلاح شماره 142: By the way

معنی اصطلاح: به هر حال / ضمنا

مثال:

?By the way, did you see the email from the boss


اصطلاح شماره 143: Flip for it

معنی اصطلاح: شیر یا خط انداختن

مثال:

.Let’s flip for it to decide who goes first


اصطلاح شماره 144: Your mind wanders

معنی اصطلاح: خیال پردازی کردن

مثال:

.My mind always wanders when I try to meditate


اصطلاح شماره 145: Go off to somewhere

معنی اصطلاح: به جایی رفتن

مثال:

.He went off to college in a different state


اصطلاح شماره 146: For a while

معنی اصطلاح: برای مدتی

مثال:

.I’ll be staying here for a while before moving on


اصطلاح شماره 147: be on the same page

معنی اصطلاح: با هم توافق داشتن

مثال:

.We need to be on the same page before we make a decision


اصطلاح شماره 148: Time is money

معنی اصطلاح: وقت طلاست

مثال:

.Remember, time is money; let’s not waste it


اصطلاح شماره 149: Hard to say

معنی اصطلاح: گفتنش سخته

مثال:

.It’s hard to say what the outcome will be


اصطلاح شماره 150: Stand one’s ground

معنی اصطلاح: روی حرف یا موضع خود ایستادن

مثال:

.She stood her ground in the face of criticism


اصطلاح شماره 151: Supposed to be

معنی اصطلاح: قرار بود که / قرار است

مثال:

.This is supposed to be a fun event, not stressful


اصطلاح شماره 152: My goodness

معنی اصطلاح: خدای من

مثال:

.My goodness, I can’t believe how quickly time has passed


اصطلاح شماره 153: live off somebody/something

معنی اصطلاح: خرج زندگی خود را از کسی یا چیزی بدست آوردن

مثال:

.He lives off his parents while studying in college


اگر می‌خواین به کل جزوات آموزش زبان انگلیسی با اصطلاحات سریال فرندز دسترسی داشته باشین، می‌‌تونین با 40 درصد تخفیف شگفت انگیز پک کامل این جزوات رو بخرین و برای یادگیری زبان انگلیسیتون یک قدم مثبت بردارین.

کلام آخر

ما در این مقاله از آکادمی مدیا زبان 183 اصطلاح سریال فرندز رو به همراه مثال و معنی براتون رایگان قرار دادیم. شما می‌تونین با استفاده از این سریال و به کمک جزوه و ویدئوهایی که ما تولید کردیم، به راحتی انگلیسی رو با لذت بخش ترین روش  یاد بگیرین.

سوالات متداول

  • بیشترین اصطلاح  مورد استفاده دز سریال فرندز چیست؟ 

عبارت "how you doin" محبوب جویی با بیش از 19 بار تکرار در سریال، بیشترین تکرار رو در سریال فرندز داشته.

  • چجوری می‌تونم با استفاده از اصطلاحات سریال "Friends" لغات و عبارات جدید یاد بگیرم؟

شما می‌تونین اصطلاحات رو با تماشای قسمت‌های سریال، خواندن زیرنویس‌ها، تکرار عبارات بعد از شخصیت‌ها و تمرین در مکالمات خود با دوستانتان یاد بگیرین. برای اینکه روند یادگیری‌تون راحت‌تر باشه، می‌تونین جزوات آماده‌ای که مدیا زبان ایجاد کرده رو با بهترین قیمت خریداری کنین و در زمان خودتون صرفه جویی کنین.

برای دانلود نمونه جزوه رایگان؛ کلیک کنید.

  • آیا تماشای سریال فرندز به من در یادگیری تلفظ صحیح کمک می‌کنه؟

صد در صد. تماشای سریال و تمرین تلفظ عبارات مختلف بازیگران می‌تونه به شما در بهبود تلفظ و لهجه زبان انگلیسی کمک کنه.

  •   آیا مطالعه زیرنویس‌های سریال فرندز به من در یادگیری لغات و گرامر کمک می‌کنه؟

قطعا. شما با تماشای سریال با زیرنویس و یا حتی بدون زیر می‌تونین بهبود مهارت‌های زبان انگلیس خودتون رو تجربه کنین. برای اینکه در حین تماشای سریال سراغ دیکشنری نرین، ما براتون یک محصول تولید کردیم‌: ویدئوهای سریال فرندز با زیرنویس چسبیده و آموزش در حین تماشا، تمام عبارت به همراه معنی در حین تماشای سریال در سمت راست و چپ ویدئو نمایش داده میشه.

۵
از ۵
۱۷ مشارکت کننده
ونوس گفت:
عالی بود
    مینو گفت:
    آره واقعا خیلی خوب بود
هادی گفت:
خیلی خوشم اومد حتما جزوه هاتونم نگاه میکنم
شیما نوروزی گفت:
شبیه جزوه های من چند رنگ نوشتید ???? خیلی دوس داشتم
سبد خرید

رمز عبورتان را فراموش کرده‌اید؟

ثبت کلمه عبور خود را فراموش کرده‌اید؟ لطفا شماره همراه یا آدرس ایمیل خودتان را وارد کنید. شما به زودی یک ایمیل یا اس ام اس برای ایجاد کلمه عبور جدید، دریافت خواهید کرد.

بازگشت به بخش ورود

کد دریافتی را وارد نمایید.

بازگشت به بخش ورود

تغییر کلمه عبور

تغییر کلمه عبور

حساب کاربری من

سفارشات

مشاهده سفارش