مجموعه تلویزیونی فرندز در سال 1994 با پخش اولین قسمت، مخاطبان را مجذوب خود کرد و تا سال 2004 به مدت یک دهه، مهمان خانههای مردم بود. پایان این سریال محبوب، با پخش آخرین قسمت در سال 2004، میلیونها طرفدار را در سراسر جهان متاثر کرد و پس از آن، دیگر شاهد ساخت قسمتهای جدیدی نبودیم. این کمدی موقعیت، داستان زندگی صمیمانه 6 دوست را به تصویر میکشید: ریچل گرین، مانیکا گلر، راس گلر، فیبی بوفِی، چندلر بینگ و جویی تریبیانی.
پس از سالها انتظار و گمانهزنی دربارهی احتمال ساخت قسمتهای جدید، در سال 2021، طرفداران خوششانس بودند که با پخش قسمت ویژهی تجدید دیدار، خاطرات خوش این سریال برایشان زنده شد.
قسمت ویژه تجدید دیدار سریال محبوب فرندز، که در آن 6 ستارهی بیبدیل – جنیفر آنیستون، کورتنی کاکس، مت لبلانک، دیوید شویمر، متیو پری و لیزا کودرو – پس از سالها دوری، بار دیگر در نقش خودشان گرد هم آمدند تا از خاطرات شیرین این کمدی موقعیت ماندگار بگویند، این برنامه با استقبال بینظیر 5.3 میلیون بیننده در سراسر جهان مواجه شد. در این برنامه خاطرهانگیز، طرفداران شاهد بازگشت بازیگران به لوکیشنهای نوستالژیک سریال، از جمله کافه سنترال پرک، بودند و با بازیگران مهمان دوستداشتنی، مانند مگی ویلر و جیمز مایکل تایلور، تهیهکنندگان و نویسندگان، در یک گفتگوی صمیمانه به میزبانی جیمز کوردن همراه شدند. با توجه به اینکه هنوز هم خاطرات دوستان در ذهن مخاطبان امروزی زنده است و نسل جدید نیز با این سریال ارتباط برقرار کردهاند، اکنون فرصتی بینظیر برای بررسی امکان ساخت نسخهی بازسازی شدهی (ریبوت، Reboot) این سریال فراهم شده است.
1) اگر زندیا (Zendaya) شخصیت ریچل گرین بود: تصوری نو از یک شخصیت محبوب
ریچل گرین، در آغاز سریال، دختری لوس و بی تجربه بود که با رها کردن نامزدش پای سفره عقد، زندگیای سرشار از ولخرجی با کارتهای اعتباری پدرش را آغاز کرد. اما فرندز داستانی از تحول را برای ما رقم زد؛ تحولی که ریچل را از یک دختر نازپرورده به زنی مستقل، وفادار و سختکوش تبدیل کرد. او در صنعت مد، جایگاه خود را پیدا کرد و از رفتارهای بچگانه و لوس، به مادری مسئولیتپذیر و کارمندی موفق در شرکت رالف لورن بدل شد. این سیر صعودی، بیشک یکی از ماندگارترین و الهامبخشترین خطوط داستانی در سریال فرندز است.
زندایا، خود، نمادی از دنیای مد است؛ جسور، خلاق و همواره درخشان. او با انتخابهای هوشمندانه و استایل منحصربهفردش، همواره توجهات را به خود جلب میکند. نقشآفرینیهای قدرتمند او در فیلمهایی چون «تلماسه»، «مرد عنکبوتی: بازگشت به خانه» و «بزرگترین شومن»، گواه استعداد و توانایی او در ایفای نقشهای پیچیده و چندبعدی است. آیا کسی برازندهتر از زندایا برای ایفای نقش ریچل گرین، این نماد دنیای مد، وجود دارد؟ بیشک، او میتواند با درخشش خود، این شخصیت محبوب را دوباره زنده کند و به آن روحی تازه ببخشد.
مقاله پیشنهادی: «انتقاد نسل جوان از سریال فرندز و واکنش جنیفر آنیستون»
2) اگر اسکای جکسون (Skai Jackson) شخصیت فیبی بوفی بود: بازآفرینی یک شخصیت خاص
فیبی بوفِی، بیشک، جواهری درخشان در میان گروه دوستان است. او با سبکی منحصر به فرد که ترکیبی از «عجیب اما شگفتانگیز» است، روحیهای کودکانه و معصومانه و قلبی مهربان و وفادار او مخاطبان را مجذوب خود میکند. در طول سریال فرندز، فیبی با داستانهای عجیب و غریبش، از زندگی در خیابانها و اقامت در پراگ گرفته تا تسلطش به زبان فرانسوی و خانوادهای دورافتاده، ما را شگفتزده میکند. شخصیت او مملو از تضادها و غافلگیریهاست و لیزا کودرو با هنرمندی تمام، این پیچیدگیها را به تصویر کشیده است.
اسکای جکسون، با انرژی بی حد و حصر و روحیهی سرزندهاش، میتواند پویایی مشابهای را به این شخصیت ببخشد. فیبی بوفِی، نمادی از مهربانی و شوخطبعی است و یک نسخهی مدرن از او باید این ویژگیهای بارز را حفظ کند؛ چیزی که اسکای جکسون، با استعداد و تواناییهایش، به راحتی میتواند از پس آن برآید.
3) لیلی کالی (Lily Collins) در نقش مانیکا گلر: بازآفرینی وسواس و کمالگرایی
مانیکا گلر، ستون استوار گروه دوستان، شخصیتی قاطع و منصف بود که نقش مادری دلسوز را برای 5 دوست صمیمیاش ایفا میکرد. کورتنی کاکس با هنرمندی تمام، پیچیدگیهای این شخصیت را به تصویر کشید. وسواس او به نظافت، گاهی خندهدار و گاهی آزاردهنده بود، سلطهجویی و رقابتطلبیاش، لحظات پرتنشی را رقم میزد، اما در عین حال، او همواره دوستی قابل اعتماد و پشتیبانی بیدریغ بود. رابطهی عاشقانه او با چندلر، با فراز و نشیبهایش، به یکی از محبوبترین و به یاد ماندنیترین زوجهای تلویزیونی تبدیل شد.
لیلی کالینز، با نقشآفرینیهای درخشانش در فیلمهایی چون «وراثت»، «نقطه کور» و «فوقالعاده شرور، به طرز تکاندهندهای شیطانی و پست»، نشان داده است که توانایی ایفای نقشهای پیچیده و چندبعدی را دارد. او، علیرغم بریتانیایی بودن، با لهجهی آمریکایی بی نقصش، مخاطبان را شگفت زده میکند و به راحتی میتواند ماهیت متناقض و پویای مانیکا را به تصویر بکشد. تصور کنید لیلی کالینز با وسواسهای خاص مانیکا، شور و هیجان او در آشپزی، و عشق بیقید و شرطش به دوستانش، این شخصیت دوستداشتنی را دوباره زنده کند. او میتواند با بازی ظریف و پرقدرتش، مانیکا گلر را به نسل جدیدی از مخاطبان معرفی کند و این شخصیت نمادین را در قالبی تازه و جذاب به نمایش بگذارد.
4) شخصیت چندلر بینگ با بازی جک وایتهال (Jack Whitehall): بازآفرینی یک شخصیت شوخطبع
چندلر بینگ، بیشک، آینهای تمامنما از دغدغههای نسل ماست؛ شخصیتی که با شوخطبعی تلخ و خودانتقادیهای گزندهاش، قلب مخاطبان را تسخیر کرد. او همیشه اولین کسی بود که با دست و پا چلفتیهایش، لحظات خنده داری را رقم میزد و تلاشهای بی پایانش برای ترک سیگار، به نمادی از مبارزات روزمره تبدیل شد. چندلر، که زخمهای روحی ناشی از طلاق والدینش را پنهان میکرد، با مشکلات تعهد دست و پنجه نرم میکرد و تنها پناهگاهش، خنداندن دوستانش بود.
با توجه به اینکه فرندز هنوز هم در قلب مخاطبان امروزی جای دارد، تصور بازسازی این سریال محبوب، هیجانانگیز است. جک وایتهال، با سابقهی درخشانش در استندآپ کمدی و نقشآفرینیهای کمدی در فیلمهایی چون «سفر در جنگل»، «آموزش بد» و «گوشت تازه»، گزینهای ایدهآل برای ایفای نقش چندلر به نظر میرسد. حس شوخطبعی او، که با خود کم بینی و دست و پا چلفتیهایش گره خورده است، یادآور طنز تلخ و جذاب چندلر است. تصور کنید جک وایتهال با همان طعنههای همیشگی، نگاههای کنایهآمیز و واکنشهای عصبی، چندلر بینگ را در دنیای مدرن زنده کند. او میتواند با بازی ظریف و پرانرژیاش، این شخصیت دوست داشتنی را به نسل جدیدی از مخاطبان معرفی کند و لحظات به یاد ماندنی را برای طرفداران قدیمی رقم بزند.
5) نوآ سنتینو (Noah Centineo) در نقش جویی تریبیانی: بازآفرینی یک شخصیت دوست داشتنی
جویی تریبیانی، یاغی دوست داشتنی و جذاب گروه، با جملهی معروفش «حالت چطوره؟» دل بسیاری را ربود. مت لبلانک با هنرمندی تمام، نقش این بازیگر کمهوش اما مهربان را در سریال فرندز ایفا کرد. جویی، با وجود سادگیاش، عمیقاً به دوستانش اهمیت میداد و همیشه آماده بود تا از آنها محافظت کند. به یاد بیاورید آن قسمت را که به خاطر سوءتفاهمی دربارهی خیانت مانیکا به چندلر، با چوب بیسبال به آپارتمان او رفت! این صحنه، نمادی از وفاداری و حس حمایت جویی بود.
نوآ سنتینو، با چهرهی جذاب و بازیهای دلنشینش در کمدیهای رمانتیک مانند «به همه پسرانی که دوستشان داشتم» و «سیرا برگس یک بازنده است»، میتواند جویی تریبیانی امروزی بی نقصی باشد. او به خوبی میتواند جذابیت و سادگی جویی را به تصویر بکشد و ترجیح او به روابط غیرمتعهدانه را به شکلی باورپذیر نشان دهد. تصور کنید نوآ سنتینو با همان لبخند همیشگی و نگاههای نافذ، جملهی معروف «حالت چطوره؟» را به زبان بیاورد! او میتواند با بازی پرانرژی و جذابش، جویی تریبیانی را به نسل جدیدی از مخاطبان معرفی کند و این شخصیت دوست داشتنی را در قالبی تازه و مدرن به نمایش بگذارد.
6) شخصیت راس گلر با بازی تیموتی شالامی (Timothée Chalamet): یک انتخاب مدرن و متفاوت
راس گلر، دیرینه شناس دوست داشتنی اما کمی عجیب و غریب گروه، با علاقهی زیادش به فسیلهای دایناسور، همیشه سوژهی شوخیهای دوستانش بود. دیوید شویمر با هنرمندی تمام، پیچیدگیهای این شخصیت را به تصویر کشید. راس، برادر مانیکا، هماتاقی قدیمی چندلر و معشوق سابق ریچل، اغلب در موقعیتهای خندهدار و دست و پا گیر قرار میگرفت. اما در پس این ظاهر دست و پا چلفتی، قلبی مهربان و روحی حساس نهفته بود. ناامنیهای راس، گاهی اوقات او را به شخصیتی آزاردهنده تبدیل میکرد، اما در نهایت، او دوستی وفادار و عضوی جدانشدنی از گروه بود.
این مقاله را نیز از دست ندهید:
تیموتی شالامی، با نقشآفرینیهای درخشانش در فیلمهایی چون «هوملند»، «بین ستارهای» و «تلماسه»، نشان داده است که توانایی ایفای نقشهای پیچیده و چندبعدی را دارد. او میتواند با ظرافت و مهارت، ناامنیها و حساسیتهای راس را به تصویر بکشد و جنبههای دوستداشتنی این شخصیت را برجسته کند. تصور کنید تیموتی شالامی با همان نگاههای نافذ و بازیهای ظریف، راس گلر را در دنیای مدرن زنده کند. او میتواند با بازی پرانرژی و جذابش، این شخصیت معروف را در قالبی تازه و مدرن به نمایش بگذارد و لحظات به یاد ماندنی را برای طرفداران قدیمی و جدید رقم بزند.
منبع: لینک