هر چند سریال فرندز با پیوند دوباره راس و ریچل به پایان رسید، اما آنها یکی از بحث برانگیزترین زوجهای تلویزیون بودند. رابطهشان هیچوقت ثبات نداشت؛ مدام بین حمایت عاشقانه و خصومت سرد در نوسان بود و مدام بر سر «در یک وقفه بودن» یا نبودن بحث میکردند. در طول سریال، هر دو با افراد مختلفی وارد رابطه شدند. اما هنوز هم برخی از طرفداران معتقدند بهترین عشق زندگی راس، چارلی ویلر بود؛ آخرین دوست دختر جدی او پیش از آشتی با ریچل.
در میان تمام روابط راس در سریال فرندز، چارلی بی چون و چرا بهترین انتخاب بود. آنها نه تنها همکار بودند، بلکه در مورد دیرینهشناسی و دنیای آکادمیک علایق و شور و شوق مشترکی داشتند. اهداف زندگیشان یکسان بود و همدیگر را به شدت جذب کرده بودند.
پایان رابطهشان به بهانه بازگشت چارلی به سمت نامزد سابقش، بیشتر یک اقدام عجولانه و از روی ناچاری بود تا نویسندگان بتوانند چارلی را حذف کنند و مسیر را برای پیوستن دوباره راس و ریچل هموار کنند. حتی اگر سرنوشت نهایی این دو نفر مشخص بود، باید پذیرفت که چارلی بهترین نسخه از راس را به نمایش گذاشت؛ اتفاقی که در کنار ریچل هرگز رخ نداد.
همچنین بخوانید: «رابطه مبهم و پر چالش راس و ریچل»
آغاز رابطهای که هرگز به سرانجام نرسید
چارلی اولین بار در قسمت 20 از فصل 9 با عنوان «مهمانی سریال آبکی» وارد سریال شد. راس که مسئولیت خوش آمدگویی به دیرینه شناسان جدید در دانشگاه نیویورک را داشت، با ورود چارلی، گشت و گذار در دانشگاه را به یک ماجراجویی جذاب تبدیل کرد. آنها دو استاد دیگر را رها کردند تا وقت بیشتری را با هم بگذرانند و همین موضوع نشان از شکلگیری کششی قوی بینشان داشت.
اما در پایان شب و در مهمانی روی پشت بام جویی، راس با صحنه بوسیدن چارلی و جویی روبهرو شد و دل شکسته به تماشای رابطهای نشست که هرگز فرصت آغاز پیدا نکرد. در کمال شگفتی، ریچل نیز که در همان زمان عاشق جویی شده بود، دقیقاً همین احساسات تلخ را تجربه میکرد.
چارلی؛ همتای واقعی راس
حتی زمانی که چارلی با جویی قرار میگذاشت، کشش بین او و راس کاملاً آشکار بود. راس که به دلیل علایق و دانش مشترک، چارلی را به خوبی میشناخت، به جویی مشاورههایی میداد تا بتواند با این زن باهوش ارتباط برقرار کند.
اما نقطه عطف این رابطه در باربادوس و در یک کنفرانس دیرینه شناسی رقم خورد. وقتی سخنرانی مهم راس به طور تصادفی پاک شد، چارلی به او کمک کرد تا آن را از نو بنویسد. تحسین متقابل آنها به سرعت تبدیل به عشقی واقعی شد و راس بالاخره همتای فکری و عاطفی خود را پیدا کرد. چارلی نه تنها با کمک در نوشتن و ارائه سخنرانی، به موفقیت شغلی راس کمک کرد، بلکه در تمام مراحل رابطه نیز صادق و شفاف بود. در کنار او، راس به مردی مهربان، محترم و از نظر فکری رشد یافته تبدیل شد. چارلی هرگز قصد تغییر دادن راس را نداشت، بلکه بهترین نسخه از او را به نمایش گذاشت.
پایان غم انگیز یک رابطه خوب
رابطه راس و چارلی پس از آغاز رابطه ریچل و جویی، وارد چالش بزرگی شد. هر چند راس در قسمت دوم از فصل 10 با عنوان «آن قسمتی که حال راس خوب است» ادعا میکرد مشکلی ندارد، اما واکنشهای شدیدش نشان میداد که هنوز نسبت به ریچل بی تفاوت نیست.
با وجود تلاش راس و چارلی برای حفظ رابطهشان، مشخص بود که همه چیز در حال از هم پاشیدن است. پایان کار آنها زمانی رقم خورد که بنیامین هابارت، نامزد سابق چارلی، در قسمت 6 از فصل 10 (آن قسمتی که راس کمک هزینه میگیرد) در هیئت مصاحبه برای یک کمک هزینه مهم باستان شناسی حضور پیدا کرد.
بنیامین در حین مصاحبه با راس، با سوالات مغرضانه و رفتارهای بیادبانه، نشان داد که هنوز نتوانسته چارلی را فراموش کند. این کشمکش در یک شام مشترک به اوج خود رسید: شامی که قرار بود راس و چارلی در آن یک زوج باشند و بنیامین غریبه، در نهایت به جایی ختم شد که چارلی به نامزد سابقش برگشت و راس تنها ماند.
ورود بنیامین یکی از ساختگیترین و غیر منطقیترین خطوط داستانی در کل فرندز بود. درست است که رابطه راس و چارلی پس از ناراحتی راس از رابطه ریچل و جویی، کمی متزلزل شده بود، اما پایههای محکمی داشتند؛ از جمله مهارتهای ارتباطی قوی، احساسات متقابل و اهداف مشترک. با وجود این نقاط قوت، آنها باید قادر به حل مشکلاتشان میبودند.
اما بنیامین ناگهان از ناکجاآباد وارد داستان شد و چارلی را به راحتی از راس گرفت. چارلی بدون لحظهای تردید، راس را با مردی جایگزین کرد که خودش بارها او را «دردسرساز» خوانده بود. مشخص نیست که آیا تصمیم ناگهانی چارلی تحت تأثیر واکنشهای راس به رابطه ریچل بود یا خیر، اما تنها چیزی که قطعی است، سرعت عجیب و غیر قابل باور او در تصمیم گیری بود.
پایانی که حق چارلی نبود
رابطه راس و چارلی از همان ابتدا محکوم به شکست بود. همه، از طرفداران گرفته تا شخصیتهای اصلی سریال، میدانستند که سرانجام راس به ریچل خواهد رسید. با این وجود، تماشای از هم پاشیدن چنین زوج قدرتمندی، آن هم بدون هیچ دلیل منطقی، بسیار دردناک بود.
اگر بنیامین وارد داستان نمیشد، شاید راس و چارلی میتوانستند آیندهای را که لیاقتش را داشتند، با هم بسازند. در نهایت، در سریال فرندز فقط جایی برای یکی از این دو نفر وجود داشت: یا چارلی یا ریچل. به همین دلیل، چارلی باید کنار میرفت. با این حال، حضور او چه برای شخصیت راس و چه برای سریال بسیار تأثیرگذار بود؛ چرا که او شخصیتی سیاه پوست بود که به خوبی پرداخت شده بود و در سریالی که همیشه به خاطر نبود تنوع نژادی مورد انتقاد قرار میگرفت، حضور او اهمیت زیادی داشت.
پایانی که میتوانست بهتر باشد
آشتی راس و ریچل در پایان سریال فرندز، لحظهای زیبا بود که دو عاشق دیرینه را به هم رساند و یکی از دلایل اصلی ماندگاری سریال شد. این پایان بندی، برای طرفداران رضایت بخش بود، اما شاید بهترین پایان ممکن نبود.
مقاله پیشنهادی به شما:
«داستان شنیدنی آیشا تایلر درباره نحوه کمک متیو پری به او برای غلبه بر ترسش»
اگر راس با فردی مانند چارلی به داستان پایان میداد، نتیجه حتی رضایت بخشتر هم میشد. چارلی کسی بود که واقعاً میخواست راس بهترین نسخه از خودش باشد و در این مسیر، به او کمک میکرد تا به رشد و موفقیت برسد. این پایانبندی نشان میداد که عشق واقعی به معنای پذیرش رشد و موفقیت دیگری است، نه فقط تکرار یک چرخه بیپایان از جدایی و آشتی.
منبع: لینک