
سریال فرندز همچنان یکی از محبوبترین سیتکامهای (کمدی موقعیت) تاریخ به شمار میرود، که به مدت 10 فصل و 236 قسمت پخش شد. در طول این مدت، به جز 6 دوست اصلی که عنوان سریال به آنها اشاره دارد، صدها شخصیت فرعی (تکرارشونده)، مهمان و جزئی در سریال حضور پیدا کردند، که جهان زندگی شخصیتهای اصلی را شکل دادند و گاهی اوقات نقش مهمی در پیشبرد خطوط داستانی ایفا کردند.
بسیاری از شخصیتها در ابتدا محبوب و نمادین بودند و سریال را نیز به همین شکل به پایان رساندند. با این حال، محبوبیت برخی دیگر از شخصیتها، از جمله بازیگران اصلی، در طول پخش طولانی مدت سریال کمی افت کرد. در نتیجه، تا پایان سریال، بعضی از شخصیتهای پرتعداد آن نسبت به زمان اولین حضورشان از محبوبیت کمتری برخوردار بودند که در ادامه این مطلب به بررسی آن میپردازیم:
10) اُفت شخصیت جویی: رسیدن به سطحی غیرقابل باور از سادگی

همانند بسیاری از سیتکامها، سریال فرندز نیز در اواخر پخش خود شروع به اغراق در شخصیتپردازی کاراکترهایش کرد، که باعث شد آنها کمتر پیچیده شده و تنها بر چند مورد از صفاتشان تأکید شود. در مورد جویی تریبیانی، او از یک مرد نسبتاً عادی که کاریزماتیک، اهل لاس زدن و تا حدودی کمهوش بود، به یک هرزهگرد سریالی تبدیل شد که به سختی از پس مراقبت از خودش برمیآمد.
هر 6 شخصیت اصلی در طول پخش سریال فوقالعاده محبوب بودند و همچنان شخصیتهای نمادینی باقی ماندهاند، اما در اواخر سریال، بسیاری خطوط داستانی جویی را کمی خستهکننده میدانستند و آن را نشانهای از ته کشیدن ایدههای سریال تلقی میکردند. به طور خاص، اپیزودی که در آن جویی در صحبت کردن به زبان فرانسه شکست میخورد، عموماً به عنوان یک نقطهی ضعف برای هم سریال و هم این شخصیت شناخته میشود.
9) امیلی تلاش کرد تا گروه را متلاشی کند

بسیاری از معشوقههای شخصیتهای اصلی، با استقبال سردی مواجه شدند، به ویژه آنهایی که مانع شکلگیری رابطه بین راس و ریچل تلقی میشدند. به همین دلیل، امیلی والتام هرگز محبوبترین شخصیت نبود، اما در میان هواداران پذیرفته شد – به ویژه به واسطهی بخش داستانی (Arc) عروسی که بسیار مورد پسند واقع شد و در آن بازیگران به انگلستان سفر کردند.
با این حال، پس از آن لحظهی نمادین که راس در مراسم عروسی، نام ریچل را بر زبان آورد، شخصیت امیلی تغییر کرد. اگرچه درد و رنج او قابل درک بود، اما تلاش برای جدا کردن راس از پسرش یا نزدیکترین دوستانش، زیادهروی و رفتاری غیرقابل قبول تلقی شد، و نظر هواداران به شدت علیه این شخصیت برگشت.
8) جودی گلر هیچگاه عبرت نگرفت

بخش اصلی سریال فرندز بر این واقعیت استوار بود که چگونه بازیگران اصلی، روابطی نسبتاً دشوار با والدین خود داشتند و در عوض، خانوادهای هماهنگتر و صمیمیتر را در کنار یکدیگر تشکیل دادند. یکی از پرکشمکشترین روابط میان والدین و فرزند، مربوط به جودی و مانیکا گلر بود؛ به طوری که جانبداری جودی از راس، در مواردی تا مرز بیتوجهی عاطفی و حتی سوءاستفاده پیش میرفت.
این رفتارها جودی را از همان ابتدا تا حدودی نامحبوب کرد، اما هواداران در قسمتهای اولیه، با او مهربانتر بودند، زیرا به نظر میرسید او آماده است تا ایراداتش را برطرف کند و رابطهی بهتری با مانیکا برقرار نماید. اما پس از چندین موردی که جودی دقیقاً برعکس این عمل را انجام داد – و آشکار شدن بیتوجهیها روز به روز بدتر شد – هواداران دیگر شوخطبعی این شخصیت را جذاب ندیدند.
7) دلایل اصلی بحثبرانگیز شدن ریچل

درست مانند سایر بازیگران اصلی سریال، ریچل گرین هم شخصیتی فوقالعاده محبوب بود. با این حال، در اواخر سریال، نظرات در مورد او کمی متفاوت شد. بخش بزرگی از این موضوع به درگیری کلیدی او در داستان طولانی «حالا سرانجامی خواهند داشت یا نه» با راس مربوط میشد، داستانی که بسیاری از طرفداران از دیدنش خسته شده بودند.
علاوه بر این، او داستانهای فرعی ضعیف دیگری نیز داشت، از جمله رابطه عاشقانه ناموفق او با جویی. به علاوه، طرفداران در مورد مسیر توسعه شخصیت او دو دسته شده بودند. برخی معتقد بودند که او به یکی از بالغترین اعضای گروه تبدیل شده و بیشترین رشد شخصیتی را از خود نشان داده است، در حالی که عدهای دیگر بر این باور بودند که او از ابتدای سریال تغییر چندانی نکرده است.
6) کَتی سبب آزردگی خاطر چندلر شد

اولین داستان واقعاً دراماتیک سریال، پس از جدایی راس و ریچل در فصل سوم، با ماجرای دلباختگی چندلر به کتی، دوست دختر جدید جویی، در فصل چهارم شکل گرفت.
پس از لحظات واقعاً احساسی بین هر سه شخصیت، طرفداران با این زوج جدید (چندلر و کتی) همراه شدند و آنها را همخوان و مناسب هم میدیدند. این ماجرا نه تنها بُعد جدیدی از شخصیت چندلر را نشان داد (که تا چه اندازه میتوانست عمیقاً عاشق باشد)، بلکه یکی از بهترین خطوط داستانی را در طول کل سریال برای شخصیت او رقم زد.
اما کمی بعد، حسادت چندلر به یک دعوا منجر شد و کتی با یکی از همبازیهای خود در نمایش، رابطه برقرار کرد و به او خیانت کرد. با توجه به اینکه کتی خیلی زود به دو شریک زندگیاش خیانت کرده بود، بسیاری از طرفداران گمان کردند که رابطه کتی و چندلر یک اتفاق تصادفی نبوده است و شروع به مخالفت با کتی کردند.
5) ساندرا گرین مهربانیاش را تا حد زیادی از دست داد

در ابتدا، ساندرا، مادر ریچل، یکی از همدلترین والدین سریال به نظر میرسید؛ فردی تا حدی لوس و بیاحساس که در زندگی خودش ناخشنود بود، اما با این وجود پشتیبان دخترش ریچل بود. با توجه به نقش پررنگ او در قسمت محبوب «آن قسمت با دو مهمانی»، به نظر میرسید طرفداران از شخصیت او استقبال میکنند.
اما در حضورهای بعدی او، به ویژه در دوران بارداری ریچل، ساندرا جنبهای کمتر دوست داشتنی از شخصیت خود را نشان داد. بسیاری از طرفداران، حضورهای بعدی او را آزاردهنده یافتند، زیرا او نیازمند، وابسته، کنترلگر نسبت به ریچل و بیرحم در برابر راس بود.
4) ریچارد سر راه رابطهی چندلر و مانیکا قرار گرفت

در اوایل حضورش در سریال، ریچارد بیشک یکی از محبوبترین معشوقههای تمام شخصیتها بود. او دوست داشتنی بود، با مانیکا تناسب خوبی داشت و چون تام سلک نقش او را بازی میکرد، بسیاری او را فردی مناسب برای جمع بازیگران میدانستند؛ طنز مخصوص به خود را داشت و در داستانهای عاشقانهاش با مانیکا، شیرین و جذاب بود.
پس از جدایی از مانیکا، ریچارد به صورت پراکنده در طول سریال دوباره ظاهر شد، از جمله در قسمت پایانی فصل ششم، «آن قسمت با پیشنهاد ازدواج» در این قسمت، ریچارد به مانیکا میگوید که او را دوست دارد و نقشهی چندلر برای خواستگاری را به خطر میاندازد.
با توجه به اینکه در آن زمان بسیاری از طرفداران کاملاً با رابطهی مانیکا و چندلر همراه شده بودند، از این حرکت او ناراضی بودند. البته، این نارضایتی تا حدودی برطرف شد، زیرا ریچارد پس از یک گفتگوی پرتنش با چندلر، در نهایت به او کمک کرد.
3) شخصیت فیبی دچار یک دگرگونی بحثبرانگیز شد

در طول بیشتر دوران حضور فیبی بوفی در سریال فرندز، شخصیت او با عجیب و غریب بودن تعریف میشد. با باورهای عجیب، گذشتهای تاریک که در خلال صحبتهای جانبی فاش میشد و رفتارهای نامتعارف، او عجیبترین عضو گروه بود و طرفداران از او در این جایگاه لذت میبردند.
اما در فصلهای بعدی سریال، شخصیت فیبی شروع به تغییر کرد. با وجود اینکه او همچنان عجیب و غریب باقی ماند، قسمتهایی که بر او تمرکز داشتند، بیشتر به جنبههای فریبکارانه شخصیتش پرداختند؛ جایی که او دوستانش را اغوا یا تحت فشار قرار میداد تا کارهایش را انجام دهند.
با وجود محبوبیت شخصیتش، بسیاری از طرفداران این چرخش شخصیتی را دوست نداشتند و او را به عنوان فردی مهربانتر ترجیح میدادند.
مقالات پیشنهادی به شما:
«فیبی بوفی چگونه با بقیه اعضای گروه دوستان آشنا شد؟»
«راز بزرگ فیبی؛ علاقهی فیبی به یکی از شخصیتهای اصلی فرندز»
«چرا بازی در نقش «فیبی» برای لیزا کودرو در فرندز چالشبرانگیز بود؟»
2) چارلی ناگهان تغییر مسیر داد

گرچه چارلی نیز مانند دیگر شخصیتهایی که در نقش معشوقهی یکی از شخصیتهای اصلی وارد سریال فرندز میشدند، با استقبال دشوار معمول روبهرو شد، اما توانست با داشتن شخصیتی خوشتعریف و تناسب خوب با راس، طرفداران را مجذوب خود کند.
او یک دیرینه شناس باهوش و زیبا بود. البته، رابطه او با جویی برای طرفداران کمی نامطمئنتر به نظر میرسید، اما همچنان از تعامل او با گروه، به ویژه در خط داستانی باربادوس، لذت میبردند.
در نهایت، تغییر ناگهانی چارلی تنها در یک قسمت اتفاق افتاد. پس از چندین اپیزود رابطه با راس، همسر سابق او بازگشت، زندگی حرفهای راس را به جهنم تبدیل کرد و سپس به چارلی گفت که هنوز او را دوست دارد. چارلی فوراً راس را به خاطر او ترک کرد، جلوی چشمان شریک عاطفیِ تازه طردشدهاش با همسر سابقش صمیمی شد و محبوبیتش را برای همیشه در میان طرفداران از دست داد.
این مقاله را نیز از دست ندهید: «چرا باید بپذیریم چارلی برای راس بهتر از ریچل بود؟»
1) راس گلر کمطرفدارترین عضو گروه دوستان شد

هنگامی که سریال فرندز برای اولین بار روی آنتن رفت، دیوید شویمر (بازیگر نقش راس) را میشد نقش اول مرد سریال دانست؛ به ویژه با توجه به اینکه رابطه پُرتنش شخصیت او با ریچل یکی از خطوط داستانی طولانی و اصلی مجموعه بود. در آن زمان، شخصیت او محبوب بود و بینندگان از تعاملات و روابط متعددش لذت میبردند.
اما امروزه، راس به مراتب نامحبوبترین عضو گروه دوستان به شمار میآید. بسیاری او را شخصیتی بد یا حداقل شخصیتی میدانند که با گذشت زمان جذابیت خود را از دست داده و قدیمی شده است.
حتی در طول پخش سریال نیز، جایگاه راس در نظر مردم افت کرد. این موضوع هم ناشی از کسلکننده شدن خط داستانی راس و ریچل بود، و هم به این دلیل که سریال بیش از حد روی ویژگیهایی چون خودبزرگبینی، وسواس و کجخلقی او تأکید میکرد و صفات دوستداشتنیترش را کمرنگ میساخت.
منبع: لینک




















