نویسندگان سریال محبوب فرندز در هر قسمت تلاش میکردند تا خنده را بر لبان مخاطبان بنشانند، اما در عین حال، از به تصویر کشیدن صحنههایی که قلب بینندگان را به درد میآورد نیز ابایی نداشتند. هر یک از 6 شخصیت اصلی داستان، فراز و نشیبهای زندگی را چه در کنار یکدیگر و چه به صورت جداگانه تجربه کردند؛ گاه این تجربهها با افرادی خارج از حلقه دوستانه آنها نیز رقم میخورد.
در حالی که آنها با سردرگمی و تلاش، مسیر زندگی جوانی خود در نیویورک را طی میکنند، فرصتهای متعددی برای جشن گرفتن در کنار یکدیگر داشتند، اما با مشکلاتی نیز روبهرو میشدند که گریزی از آنها نبود. دلشکستگی، اختلافات خانوادگی و مسائل شغلی همگی به داستان زندگی آنها در طول 10 فصل راه یافتند و مخاطبان را در احساساتیترین صحنههای این کمدی موقعیت، با چشمان اشکآلود رها کردند.
1) خبر غمانگیز چندلر و مانیکا
سریال فرندز همواره به موضوعات حساسی میپرداخت که برای بسیاری از افراد ملموس بود. در مورد مانیکا و چندلر، آنها با حقیقتی تلخ روبهرو شدند: ناباروری. این زوج که آرزوی داشتن فرزند را در سر میپروراندند، در طول مسیر تلاششان برای بچهدار شدن، همدردی مخاطبان را برانگیختند.
چندلر و مانیکای شاد و پرانرژی همیشگی، با شنیدن این خبر ویران شدند و تماشای آن صحنه، بدون احساس همدردی با اندوهشان، دشوار بود. آشکار بود که داشتن فرزند چقدر برایشان اهمیت داشت و چه والدین خوبی میتوانستند باشند. اگرچه گزینههای دیگری نیز پیش روی آنها قرار داشت، اما در آن لحظه، دریافت این خبر برایشان بسیار رنجآور بود و این غم به بینندگان نیز منتقل میشد.
2) قصهی عشق مانیکا و ریچارد که سرانجام به جدایی رسید
مانیکا پیش از آشنایی با ریچارد، طعم روابط عاطفی ناموفق را چشیده بود؛ اما ریچارد با گام نهادن در زندگی او، معیارهای یک همدم شایسته را برایش به ارمغان آورد. آنها چنان با یکدیگر همگون و سازگار بودند که جداییشان، منظرهای غمانگیز و دلخراش را رقم زد.
ریچارد با صراحت پرده از تمایل نداشتن خود به فرزندآوری برداشت، حال آنکه مانیکا رویای مادر شدن را در سر میپروراند. جانکاهترین بخش این جدایی آن بود که هیچیک از آنها در این میان مقصر نبودند؛ بلکه تقدیر چنین رقم زده بود که در دو نقطهی متفاوت از مسیر زندگی قرار گیرند و آرزوهای متفاوتی را در سر داشته باشند.
3) احساساتِ پنهانِ ریچل: نقابی بر چهرهی عشق
در سیر تحولات روابط عاطفی راس، او در شهر لندن با امیلی پیمان زناشویی بست و ریچل در ابتدا دعوت او به این مراسم را رد کرده بود. اما هنگامی که دریافت، آتش عشق راس همچنان در دلش شعلهور است، بیدرنگ راهی لندن شد تا راز دلش را با او در میان بگذارد. با این حال، هنگامی که ریچل راس و امیلی را در حال تدارک جشن ازدواجشان دید، به جای اعتراف به حقیقت احساساتش، تنها به گفتن تبریک به راس بسنده کرد.
این لحظهای سرشار از اندوه بود، زیرا ریچل نتوانست آنچه را که در اعماق قلبش میگذشت بر زبان آورد و مخاطبان از عمق و شدت عشق او آگاه بودند. در نهایت، او با گذشت و فداکاری، راه صواب را برگزید و اجازه داد تا دوستش در پی یافتن سعادت خویش باشد، پیش از آنکه به خواستههای قلب خود اولویت بخشد.
4) گفتگوی فیبی با نوزادان سهقلو
شخصیت فیبی در سریال فرندز به آسانی در دلها جای میگرفت. هوش سرشار و زندگی مرموز اما پرماجرایش، همهی بینندگان را مجذوب خود ساخته بود. با این حال، ایثار و از خود گذشتگی، برجستهترین و دوستداشتنیترین ویژگی او بود. او با قدم گذاشتن در مسیر رحم اجارهای برای برادرش فرانک و همسر برادرش آلیس، مادر سهقلوها شد.
تماشای میزان علاقهی او به خانواده و دوستانش بسیار دلنشین بود، اما در عین حال، سخنان او با نوزادانی که به دنیا آورده بود، قلب را به درد میآورد. او از تصور ندیدن روزانهی آنها غمگین بود، زیرا در طول دوران بارداری سهقلوها، پیوندی مادرانه با آنها شکل داده بود.
این مقاله را نیز بخوانید: «فیبی بوفی چگونه با بقیه اعضای گروه دوستان آشنا شد؟»
5) اشکِ خداحافظی چندلر و جویی
چندلر و جویی در سریال "فرندز" به یک زوج کمدی بینظیر تبدیل شدند و به ظاهر، به عنوان همخانههایی که هر کسی آرزوی داشتنش را دارد، در کنار یکدیگر به شادی زندگی میکردند. هنگامی که جویی تصمیم به ترک آپارتمان گرفت، لحظهای غمانگیز برای چندلر رقم خورد.
جویی احساس میکرد که برای مدتی نیاز دارد تا به تنهایی روی پای خود بایستد، زیرا پیش از آن هرگز تجربهی زندگی مستقل را نداشت؛ اما این تصمیم به معنای آن بود که آنها دیگر نمیتوانستند مانند گذشته، اوقات زیادی را در کنار یکدیگر سپری کنند. در لحظهی خداحافظی، آنها یکدیگر را در آغوش گرفتند و چندلر با قلبی اندوهگین از رفتن همخانهاش، به اتاق خود رفت.
6) ریچل راهیِ سفری نامعلوم
رفتن ریچل به پاریس، فاصلهای عمیق میان او و دوستانش انداخت. راس نمیخواست او را از دست بدهد. در حالی که ریچل راهی فرودگاه بود و سوار هواپیما میشد، راس تصمیم گرفت به دنبالش برود و به علاقهی زیادش به او را اعتراف کند.
با کمک فیبی، راس توانست به ریچل برسد، اما با پاسخی روبهرو شد که انتظارش را نداشت. زمان مناسبی برای ابراز عشق نبود و ریچل با وجود اینکه آشکارا تمایلی نداشت، سوار هواپیما شد. دیدن جدایی آنها و دانستن اینکه این چیزی نبود که هر دو میخواستند، لحظهای به یاد ماندنی و غمانگیز بود.
همچنین بخوانید: «رابطه مبهم و پر چالش راس و ریچل»
7) آغاز زندگی مشترک چندلر و مانیکا
پس از گردهمایی دوبارهی بازیگران سریال فرندز در یک برنامهی ویژهی تلویزیونی بزرگ، مخاطبان دعوت شدند تا بار دیگر در خط زمانی این مجموعه غوطهور شوند، که البته شامل پایان دلخراش آن نیز میشد. راس و ریچل دوباره به هم رسیدند، و مایک، فیبی و جویی نیز زندگی آرامی را در کنار همسرانشان سپری میکردند.
با این حال، تصمیم مانیکا و چندلر برای نقل مکان به خانهای جدید به همراه فرزندانشان، کاتالیزور اصلی برای پایانبندی سریال فرندز شد. همهی شخصیتها با پایانی خوش از سریال جدا شدند، اما با این وجود، حس غم و اندوهی عمیق در فضا موج میزد. ده سال پخش یک کمدی شاد، مخاطبان را با شخصیتهای محبوبشان پیوندی ناگسستنی داده بود، اما این دوران نیز سرانجام باید به پایان میرسید.
مقاله پیشنهادی: «نگاهی به شخصیتهای کلیدی سریال فرندز؛ در هر فصل»
منبع: لینک